بررسی فلوریستیکی گونه‌های مشاهده شده از جنسPapaver L. در محیط‌های رودرال و زِگِتال برخی از بیوتوپ‌های درون شهر همدان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار دانشگاه بوعلی سینا همدان

2 کارشناس ارشد زیست شناسی

27510

چکیده

در بررسی¬هایی که طی دو فصل رویشی 1389 و 1390 در برخی از محیط¬های رودرال و زِگِتال درون شهر همدان و بیوتوپ¬های اطراف آن، در خصوص موقعیت حضور و پراکندگی گونه¬های جنس خشخاش (Papaver) صورت گرفتند، جمعاً 4 گونه (macrostomum BOISS. Papaver ، Papaver piptostigma BIENERT ex FEDDE. ، Papaver fugax POIR. و Papaver argemone L.) از این جنس مشاهده و جمع¬آوری گردیدند. این بررسی¬ها نشان دادند که گونه¬های مشاهده شده اکثراً در ردیف عناصر رودرالی می¬باشند که بیشتر محیط¬های تخریب شده، درون و حاشیه زمین¬های زراعی (به ویژه مزارع گندم) و نیز محیط¬های کشاورزی رها شده و گاهی نیز شکاف سنگ فرش¬ها را برای ادامه حیات خود انتخاب کرده¬اند. گونه¬های این جنس خارج از محیط¬های ذکر شده، به ویژه در محیط¬های نزدیک به طبیعی (آپوفیت) مشاهده نشدند که خود می¬تواند دلیلی بر تطابق کامل آنها با محیط¬های آنتروپوژنی باشد.
جمعاً 160 لوکالیته، به طور تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند که تماماً معرف حضور گونه‌های این جنس در محیط¬های رودرال و زِگِتال شهر همدان، با درجات همروبی بین H5 - H3 هستند. به غیر از گونهPapaver macrostomum BOISS. که در محدوده¬های مرکزی شهر نیز مشاهده گردید، دیگر گونه‌های مشاهده شده دور از مناطق پر رفت و آمد شهری حضور دارند و بیشتر در مخروبه¬ها و زمین‌های زراعی رها شده می¬رویند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

The floristical study of observed species from Papaver L. in ruderal and segetal environments of some of the biotops inside of Hamedan city

نویسندگان [English]

  • Abbas Shahsavari 1
  • Maryam Biglarniya 2

1 Ph.D of Bu-Ali Sina university of Hamedan

2 Msc of Biology

چکیده [English]

In studies that were done in relation to position of presence and dispersal of Papaver genus species, during two vegetative season 1389 and 1390 in some of the ruderal and segetal environments of inside of Hamedan and its biotops, totally 4 species ( papaver macrostomum Boiss., Papaver piptostigma BIENERT ex FEDDE., Papaver fugax POIR., Papaver argemone L.) of this genus were observed and collected. These studies showed that observed species mostly belong to ruderal species which have selected more disturbed environment, inside and margin of farm lands (specially wheat farms) also left agricultural environments and also in some cases pavements cleft for their life existence. Species of this genus were not seen out of the mentioned environments, especially in semi natural environments (apophyt), which can be a reason for their perfect adaptation with anthropogenic environments. Totally 160 localities were selected and studied randomly, which all indicat species presence of this genus in ruderal and segetal environments of Hamedan city, with hemeroby degrees between H3- H5. Except of papaver macrostomum BOISS. that also was observed in urban central areas, the other observed species present far from urban traffic areas and mostly grow in rubbles and left farm lands.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Anthropogen
  • Ruderal
  • Segetal
  • Hamedan
  • Hemeroby

بررسی فلوریستیکی گونه­های مشاهده شده از جنسPapaver L.  در محیط­های رودرال و زِگِتال برخی از بیوتوپ‌های درون شهر همدان

عباس شاهسواری* و مریم بیگلرنیا

همدان، دانشگاه بوعلی سینا، دانشکده علوم، گروه زیست‌شناسی

تاریخ دریافت: 25/5/91               تاریخ پذیرش: 13/10/91

چکیده

در بررسی­هایی که طی دو فصل رویشی 1389 و 1390 در برخی از محیط­های رودرال و زِگِتال درون شهر همدان و  بیوتوپ­های اطراف آن، در خصوص موقعیت حضور و پراکندگی گونه­های جنس خشخاش (Papaver) انجام شد، در مجموع 4 گونه (macrostomum BOISS. Papaver ، Papaver piptostigma BIENERT ex FEDDE. ، Papaver fugax POIR.  و Papaver argemone L.) از این جنس مشاهده و جمع­آوری گردید. این بررسی­ها نشان دادند که   گونه­های مشاهده شده اکثراً در ردیف عناصر رودرالی می­باشند که بیشتر محیط­های تخریب شده، درون و حاشیه زمین­های زراعی (به‌ویژه مزارع گندم) و نیز محیط­های کشاورزی رها شده و گاهی نیز شکاف سنگ‌فرش­ها را برای ادامه حیات خود انتخاب کرده­اند. البته گونه­های این جنس خارج از محیط­های ذکر شده، به‌ویژه در محیط­های نزدیک به طبیعی (آپوفیت) مشاهده نشدند که خود می­تواند دلیلی بر تطابق کامل آنها با محیط­های آنتروپوژنی باشد. در مجموع 160 لوکالیته، به طور تصادفی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند که تماماً معرف حضور گونه‌های این جنس در  محیط­های رودرال و زِگِتال شهر همدان، با درجات همروبی بین H5 - H3 بودند. به غیر از گونهPapaver macrostomum BOISS. که در محدوده­های مرکزی شهر نیز مشاهده گردید، دیگر گونه‌های مشاهده شده دور از مناطق پر رفت و آمد شهری حضور داشتند و بیشتر در مخروبه­ها و زمین‌های زراعی رها شده رشد کردند.

واژه‌های کلیدی: آنتروپوژن، رودرال، زِگِتال، همدان، همروبی 

* نویسنده مسئول، تلفن: 8271075-0811، پست الکترونیکی: shab_hend@yahoo.com

مقدمه

 

تیره خشخاش (Papaveraceae) با 50 جنس و نزدیک به 830 گونه، دارای گسترش وسیعی در بیشتر اکوسیستم­های جهان، به‌ویژه محیط­های رودرال و زگتال شهری می­باشد. طبق گزارشهای Singh (2001) حضور و پراکندگی عناصر این تیره بیشتر شامل نواحی معتدله نیمکره شمالی، جنوب آفریقا و آمریکای جنوبی می­گردد (9). از جنس­های مهم این تیره که در بیوتوپ­های شهری نیز فراوان مشاهده می‌شوند، می­توان به جنس خشخاش (Papavar) اشاره کرد که گونه­های آن عمدتاً در نواحی مرکزی و جنوبی اروپا تا مناطق معتدله آسیا حضور گسترده­ای دارند. برخی از گونه­های این جنس در آمریکای شمالی و مناطق اقیانوسیه نیز رشد می­کنند (3). طبق آخرین گزارشهای موجود، تاکنون 27 گونۀ این جنس از مناطق مختلف فلوریستیکی ایران گزارش شده­اند (2). بیشترین محیط‌هایی که معرف حضور فراوان عناصر این جنس در بیوتوپ­های شهری می­باشند، مناطق زراعی، زمین­های زراعی رها شده، زمین‌های بایر و حتی حاشیه دیوارها هستند. به عبارت دیگر، حضور این عناصر اکثراً شامل محیط­های رودرال حقیقی (حاشیه دیوارها، زمین­های رهاشده و مخروبه­ها) و نیز محیط­های زگتال (مزارع، باغ‌ها، حاشیه پارک­ها و فضاهای سبز) می­گردد. 

از مجموع 5 گونه گزارش شده از جنس Papaver توسط Cullen (1966) 4 گونه آن در محیط‌های سین­آنتروپ همدان مشاهده شدند که به احتمال بسیار زیاد شامل عناصر آرکئوفیت- نئوفیت خودروی محیط­های زگتال و رودرال محسوب می­شوند (2). از آنجایی که یافتگاه­های ذکر شده توسط Cullen (1966) در مجموعه کتاب‌های فلورا- ایرانیکا اطلاعات دقیقی در رابطه با نوع زیستگاه‌های گونه­های خشخاش ارائه نمی­دهند، نمی‌توان مشخص نمود که آیا این تعداد از یافتگاه­ها، خارج از محیط­های آنتروپوژنی می­باشند و یا جمع­آوری­ها در زمین­های همروبی صورت گرفته­اند. به‌عنوان مثال، در مورد گونه P. fugax تنها به نام الوند، به‌عنوان یک یافتگاه، اکتفا شده است، و یا این گونه را بین نهاوند و بجنورد و یا در تخت سلیمان، بین همدان و تبریز مشاهده کرده‌اند. گونه P. lasithrix نیز در تخت سلیمان، بین همدان و تبریز و یا گونه P. piptostigma بین همدان و سنقر گزارش شده است. البته مسافت­هایی که برای نگرش علمی و مقایسه‌های زیست محیطی فاقد ارزش پژوهشی می‌باشند. دو گونه P. macrostomum و P. argemone نیز فقط از شمال همدان، در حوالی آبادی آقبلاغ- آقداغ ذکر شده‌اند (2).

مطالعات انجام شده در این مقاله معرف حضور هر یک از گونه‌های مورد مطالعه در محدوده‌های تخریب شدۀ آنتروپوژنی هستند و به احتمال بسیار زیاد، تمام مناطق ذکر شده توسط Cullen نیز شامل چنین مناطقی می­باشند. یکی از دلایلی که عامل حضور و گسترش فراوان این عناصر در محیط­های تخریب شده درون شهریست، این است که بذرهای خشخاش می‌توانند پس از یک ماه برسند (5) و به راحتی توسط جانوران و یا تکان­های شدید کپسول‌ها، به اطراف پرتاب و پراکنده شوند (8). در این صورت، می‌توان برای این گروه از گیاهان بیوتوپ‌هایی مانند مزارع، حاشیه کرت­های زراعی و بسیاری محیط‌های زگتال دیگر را به‌عنوان آشیانه‌های اکولوژیکی مناسب در نظر گرفت. حذف زمین‌های زراعی می‌تواند در نهایت عاملی شود در راستای انقراض بسیاری از زیستگاه‌های گونه‌های خشخاش در محیط‌های شهری و روستایی، محیط‌هایی که حفظ آنها باید همیشه به‌عنوان یکی از مهمترین فعالیت­های زیست محیطی در نظر گرفته شود.

مواد و روشها

گونه‌های مشاهده شده از جنس Papaver، طی دو فصل رویشی، بهار و تابستان 1389 و 1390 از بیوتوپ‌های مختلف درون و حومه شهر همدان جمع­آوری گردیدند. برای این منظور شهر همدان به 4 منطقه شمال، مرکز، جنوب و غرب تقسیم‌بندی گردید (شکل 1). بخش­های شرقی به علت کمبود وقت مورد پژوهش قرار نگرفتند. در این مناطق در مجموع 160 قطعه نمونه، به طور تصادفی انتخاب و نمونه‌هایی از گونه­های مشاهده شده، جمع­آوری و  در نهایت شناسایی شدند. برای شناسایی (Cullen، 1966) از مجموعه کتاب‌های فلورا- ایرانیکا، شماره 34 استفاده گردید (2). نمونه‌های شناسایی شده در هرباریوم شخصی مؤلف در دانشکده علوم دانشگاه بوعلی سینای همدان نگهداری می‌شوند. برای تعیین درجه همروبی (میزان تخرب توسط انسان) هر یک از گونه­های جمع‌آوری شده از روش Blume & Sukopp (1976) استفاده گردید (1). در نهایت نقشه پراکندگی هر یک از آنها نیز تنظیم گردید.

نتایج

بررسی­های حاصل از مطالعات انجام شده در رابطه با تأثیرات آنتروپوژنی و حضور گونه­های مشاهده شده از جنس خشخاش در محیط­های درون و حومه شهر همدان، نشان می­دهند که گونه­های این جنس در بسیاری از محیط‌های رودرال و زگتال شهری حضور فراوانی دارند و خارج از این مناطق، یعنی در محیط­های طبیعی و یا نزدیک به طبیعی کمتر مشاهده می­شوند و یا اصولاً حضور ندارند.

 

شکل 1- محدوده‌های مورد مطالعه (که بیشتر شامل مناطق شمالی، مرکزی، جنوبی و غربی شهر همدان می‌شوند)

از این جنس تاکنون 4 گونه در بیوتوپ­های مختلف شهر همدان مشاهده و جمع­آوری شدند و دارای درجات همروبی بین H3 (β-euhemerob)، H4 (α-euhemerob) و H5 (Polyhemerob) می­باشند؛ تنها گونه P. argemone در شکاف سنگفرش­ها و آسفالت خیابان­ها نیز مشاهده گردید. گونه Papaver macrostomum BOISS. علاوه بر محیط­های زراعی، زمین‌های زراعی رها شده و حاشیه پارک­ها و فضاهای سبز، در مناطق مرکزی شهر نیز می­روید (نقشه پراکندگی 2، A). گونهPapaver piptostigma BIENERT ex FEDDE. در محیط‌های زراعی، زمین­های رها شده، در حاشیه خیابان‌ها، فضاهای سبز و پارک­ها جمع­آوری گردید. نقشه­های پراکندگی شکل 2، B وC نیز نشان می دهند که دو گونه P. argemone و P. piptostigma تا حدودی از محدوده­های مرکز شهر دور شده­اند و بیشتر در حوالی مناطق زراعی و یا دیگر فضاهای سبز (زگتال) مشاهده می­شوند. زهری (1973) به حضور گونه
Papaver argemone در اجتماع Hulthemion persicae segetale اشاره کرده است (13). اما طی بررسی­های انجام شده مشخص گردید که گونه Hulthemia persica (Michx. Ex Juss.) Bornm. در هیچ یک از محیط­های درون شهری مشاهده نمی­شود، و تنها به صورت بسیار پراکنده، در برخی از دامنه‌‌های ارتفاعات اطراف همدان، به‌ویژه در جنوب آن، حضور فراوانی دارد. از طرف دیگر، در محدوده اطراف شهر همدان نیز هیچ یک از گونه‌های خشخاش ذکر شده در این مقاله، به‌عنوان گونه همراه
Rosa persica مشاهده نشد. چنانچه در گذشته و طبق گزارشهای زهری (1973) جامعه Hulthemietum persicae در محیط‌های زگتال شهری نیز وجود داشته، اما امروزه دیگر چیزی از این جامعه مشاهده نمی­شود. گونه Papaver fugax نیز تنها در یک منطقه منزوی، در نزدیکی مناطق صخره‌ای و بالای آبشار گنجنامه (2012 متری) جمع­آوری گردید (نقشه پراکندگی 2، D). 

جمع­آوری­های انجام شده در زمین­های رهاشده و زراعی محدوده دانشگاه بوعلی سینای همدان و نیز در مسیر جاده همدان به تهران، به‌ویژه تا محدوده پلیس راه همدان، معرف حضور فراوان گونه‌های خشخاش در این مناطق می­باشند. تپه­های عباس‌آباد، محدوده گنجنامه و علاوه بر آن، ارتفاعات میدان میشان (2600 متری)، تاریک دره و دیگر ارتفاعات الوند، حکایت از عدم حضور گونه­های مشاهده شده این جنس دارند. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که عدم حضور این عناصر خارج از محیط‌های شهری نیز به معنای تطابق آنها با محیط­های رودرال و تخریب شده درون و حاشیه شهریست. در این صورت، و به احتمال زیاد تمام گونه­های مشاهده شده از جنس خشخاش می­توانند در ردیف عناصر رودرال همروکر معرفی ‌شوند.

بیشتر زمین‌هایی که گونه‌های این جنس در آنها مشاهده شدند در گذشته­های نه چندان دور، شامل زمین‌های زراعی و یا باغ‌های میوه و دیگر فضاهای سبز می­شوند که امروزه به محیط‌های مسکونی، صنعتی- تجاری و غیره تبدیل شده‌اند؛ محیط­هایی که بدون تردید و بتدریج باعث کاهش حضور و گسترش گونه­های خشخاش در محیط­های شهری شده­اند.    

در رابطه با این سؤال که آیا می­توان گونه‌های مشاهده شده از جنس خشخاش را به‌عنوان عناصر آرکئوفیت و یا نئوفیت معرفی کرد، هنوز کمی با ابهام همراه است و نیاز به بررسی‌های بیشتری دارد، و تا رسیدن به جواب نهایی، پیشنهاد می­شود این عناصر را به‌عنوان گونه­های آرکئوفیت / نئوفیت، اما نه بومی اصیل، معرفی نمود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2- نقشه­های پراکندگی گونه­های مشاهده شده از جنس Papaver در مناطق مورد مطالعه درون و حومه شهر همدان

A ((Papaver macrostomum Boiss.، B (Papaver argemone L.)، C Papaver piptostigma Bienert) ex Fedde.)، D (Papaver fugax Poir.)   .


طبیعت­های شهری و حوالی آنها اکثراً از محیط­های تخریب شده آنتروپوژنی تشکیل شده­اند. محیط‌هایی که در گذشته عموماً شامل مناطق زراعی و باغ‌ها می­شدند و بتدریج و با گسترش شهرها، به محیط‌های مسکونی تغییر شکل داده­اند. این دگرگونی­ها طبیعتاً شامل تمام شهرهای ایران و محیط‌های نزدیک به طبیعی آن نیز می­گردد؛ حتی بخش­های وسیعی از جنگل­های طبیعی آن (جنگل‌های هیرکانی و جنگل‌های غرب کشور) نیز اکثراً تحت تأثیر و نفوذ شدید فعالیت­های انسانی قرار گرفته و به مناطق زراعی و یا شهری تبدیل شده­اند. بنابراین، محیط­های بکر طبیعی بطور مرتب توسط انسان­ها در حال تخریب و دگرگونی هستند و در این رابطه تشخیص و تفکیک مرز میان دو محیط کاملاً طبیعی (آهمروب) از محیط‌های نزدیک به طبیعی و کاملاً آنتروپوژن (همروبی)، کار چندان ساده و بدون مشکلی نمی­باشد و نیاز به بررسی­های فراوان و کسب اطلاعات گوناگون توسط رشته­های مختلفی، مانند دیرینه‌شناسی، باستان‌شناسی، جامعه‌شناسی انسانی و گیاهی و غیره دارد. هر اندازه که بر میزان تغییرات آنتروپوژنی در محیط‌های شهری و طبیعت اطراف آن افزوده شود، به همان میزان نیز از وسعت طبیعت مادر و آنچه که احتمالاً از آن باقی مانده است، کاسته می­شود. چنانچه طی تاریخ گذشته یک شهر تحقیقاتی در رابطه با موقعیت طبیعی و پوشش گیاهی آن انجام نشده باشد، در این صورت و به دلیل عدم وجود اطلاعات تاریخی موثق نمی­توان موقعیت طبیعی و پوشش گیاهی گذشته آن را به درستی مشخص کرد و در نهایت بررسی­های کنونی نیز همیشه با مشکلات فراوانی همراه می‌باشند. 

بحث

حفظ گونه و ارتقای تنوع زیستی در اکوسیستم­های شهری، باید به‌عنوان یکی از مهمترین اهداف زیست محیطی در برنامه‌ریزی­های درازمدت ارگان‌های ذیربط دولتی و خصوصی در نظر گرفته شود. عناصر خودروشده در بسیاری از اکوسیستم‌های شهری و روستایی می­توانند از یک طرف به‌عنوان پناهگاه­های اکولوژیکی و تأمین‌کننده مواد غذایی بسیاری از گونه‌های جانوری محسوب ‌شوند (10) و از طرف دیگر، میکروکلیماهای مناسبی را برای افزایش تنوع گونه‌ای و موقعیت اکوسیستم­های شهری به وجود آورند (12). در این راستا می‌توان به بسیاری از گرده‌افشان‌ها اشاره کرد که چنین محیط‌هایی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آشیانه­های حیاتی انتخاب می­کنند (11).

گسترش شهرها در بسیاری از نقاط جهان، همیشه به معنای نفوذ آنها به محیط‌های طبیعی و نزدیک به طبیعی است. در همین راستا محیط­های مهمی مانند زمین­های کشاورزی درون شهری، می­توانند به‌عنوان آخرین پناهگاه­های حیاتی گروهی از گونه­های گیاهی و جانوری بسیار قابل توجه گردند. دخالت­ها و استفاده­های بی­برنامه از محیط­های زراعی باعث تخریب و کاهش تنوع گونه­ای در چنین مناطقی می­گردند که در نهایت عاملی برای حذف بسیاری از گونه­های گیاهی و جانوری به‌شمار می‌آیند.

اهمیت و شناخت اکوسیستم­های شهری امروزه به اندازه­ای مهم شده که می­توان از آنها به‌عنوان پایگاه تحقیقاتی بسیار ارزشمندی نام برد، زیرا از یک طرف روز به روز بر وسعت شهرها افزوده می‌شود، و از طرف دیگر، بیشتر انسان­ها محیط­های شهری را برای زندگی خود انتخاب ‌کرده‌اند. آمار ارائه شده در سال 1900 میلادی معرف حضور حدوداً 5 تا 10 درصد جمعیت جهان در محیط­های شهریست، در حالی که همین آمار در سال 2000 به 50 درصد رسیده و تخمین زده می­شود که تا سال 2025 تعداد انسان‌هایی که در محیط­های شهری زندگی خواهند کرد، به 70 درصد برسد (6). تغییرات ایجاد شده توسط انسان‌ها و سازه‌های شهری تأثیر شدیدی بر فاکتورهای زیست محیطی، مثل اقلیم، سفره آب‌های زیرزمینی، آب­های جاری، و به دنبال آن تنوع زیستی در شهرها می­گذارند که در نهایت و با توسعه شهرها و دخالت­های مستقیم و غیرمستقیم انسانی، تغییرات شدیدی نیز در چرخه غذایی و بیوماس و افزایش آلودگی‌ محیط­های زیست شهری ایجاد می‌کنند (6). از موارد بسیار مهمی که می­توانند چشم­انداز شهرها را بسیار متنوع و زیبا بکنند، ایجاد تنوع زیستی در بسیاری از پارک­های ایجاد شده و محیط­های زراعی و غیره است. همان گونه که تحقیقات انجام شده فراوانی نشان داده‌اند، تنوع زیستی در شهرها و روستاها همیشه در مقایسه با محیط‌های پیرامون آنها بیشتر است. عوامل مهم افزایش تنوع زیستی در شهرها نیز ورود گونه‌های کاشته شده زینتی، پرورشی و نیز کاشت عناصر درختی و درختچه­ای بومی و غیر بومی در آنهاست که توسط انسان­ها، به طور خواسته و یا نا‌خواسته صورت می­گیرد (4 و 7). بنابراین، دیگر نمی­توان شهرها و اکوسیستم‌های ایجاد شده در آنها را بدون مطالعات زیست محیطی به حال خود رها کرد، زیرا شهرها به‌عنوان محیطی برای زندگی انسان­ها، در کنار گونه­های گیاهی و جانوری، به اندازه­ای مهم و قابل پژوهش شده‌اند که برای بررسی یکایک آنها به سال­ها تحقیق مداوم نیاز است. به همین دلیل نیز، بررسی علل تخریب آشیانه‌های بیولوژیکی محیط­های درون شهری، امروزه به‌عنوان یکی از مهمترین فعالیت­های دانش نوپای اکولوژی‌شهری، محسوب می‌گردد. دانشی که تا­کنون پژوهش‌های فراوانی در رابطه با شهرها و تنوع زیستی در آنها انجام داده است.

1. Blume H. P., and Sukopp, H. 1976. Oekologische Bedeutung anthropogener Bodenveraenderungen. Schr. Reihe Vegtationsknd. 10: 75-91
2. Cullen, J., 1966. Papaveraceae. In Rechinger: Flora-Iranica. No. 34
3. Kadereit, J. W., Jork, K. B. and Schwarzbach, A., 1997. The phylogeny of Papaver s. l.: Polyphyly or monophyly? - Pl. Syst. Evol. 204: 75 - 98.
4. Kowarik, I., 1990. Some responses of flora and vegetation to urbanization in central Europe. Urban ecology, pp. 45-74
5. Mueller, P. 1981. Arealsysteme und Biogeographie. Verlag Eugen Ulmer Stuttgart.
6. Pickett, S. T. A., M. L. Cadenasso, J. M. Grove,C. H. Nikon, E. V. Pouyat, W. C. Zipperer, and B. Constanza., 2001. Urban ecological systems.Linking terrestrial ecological, physical, and socioeconomic components of metropolitan areas. Annual Review of Ecology and Systematics 32: 127-157.
7. Pysek, P., 1995. Approaches to studing spontaneous settlement flora and vegetation in central Europe: a review. In: Sukopp, H., Numata, M., Huber, A (eds). Urban ecology as the basis of urban planning, P. 23 –39, SBP Academic Publishing, Amsterdam.
8. Schroeder, F. G. 1998. Lehrbuch der Pflanzengeographie. Quelle & Meyer Verlag.
9. Singh, G. 2001. Plant systematic. Second Edition, Sciencepublisher, Inc., Enfield,NH. USA.
10. Sukopp, H., 2002. On the early history of urban ecology in Europe. Preslia, Vol. 74, P: 373 – 393.
11. Welling, M., 1997. Biologische Vielfalt in Oekosystemen-Konflikt zwischen Nutzung und Erhaltung. Schriftenreihe des Bundesministeriums fuer Ernaehrung, Landwirtschaft und Forsten. Reihe: Angewandte Wissenschaft: Heft 465. Koellen Druck + Verlag GmbH, Bonn.
12. Werner, A. Berger, G., Stachow, U., Glemnitz,M., 1999. Abschaetzungen der Auswirkungen transgener Sorten auf Umweltqualitaetsziele. In: Fachstelle BATS: Biosafety Research and Assessment of Technology Impacts of the Swiss Priority Programme.
13. Zohary, M. 1973. Geobotanical Foundations of the Middle East. Vol. II. Gustav Fischer Verlag. Stuttgart.
دوره 27، شماره 5
اسفند 1393
صفحه 865-871
  • تاریخ دریافت: 25 مرداد 1391
  • تاریخ بازنگری: 10 دی 1391
  • تاریخ پذیرش: 13 دی 1391