Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
The purpose of this study is to identify plant communities of Gharabagh rangelands in Azerbaijan province and determining effective factors on their distribution. So, sampling was performed using random-systematic method in the key area. Sampling was done along 4 transects of 150 m which were vertical, in each site. Quadrate size and numbers were respectively determined using minimal area and statistic methods and 15 plots of 1 m2 were placed 10 m away from each other along each transect. Soil samples were taken from 0-20 cm at the first and end points of each transect according to the soil depth and gravel, clay, silt and sand percentages, organic matter, pH, lime, electrical conductivity, potassium and phosphorous were measured. Species type and vegetation cover were also determined. Two-way indicator species analysis (TWINSPAN) and principal components analysis (PCA) were used to plant communities and determining the most important factors affecting distribution of plant communities, respectively. The results showed that there are five ecological groups in the study area which were conformed to the plant. There is also a relationship between the plant communities' distribution and environmental factors and the parameters like texture, lime, nitrogen and potassium have the greatest impact on the distribution of plant communities among the study factors.
Keywords
Main Subjects
طبقهبندی پوشش گیاهی در ارتباط با برخی عوامل محیطی (مطالعه موردی: مراتع قرهباغ استان آذربایجان غربی)
محمدعلی زارع چاهوکی1*، مهدیه مشغولی1 و سمیرا حسین جعفری2
1 کرج، دانشگاه تهران، دانشکده منابع طبیعی
2 گرگان، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گروه مرتعداری
تاریخ دریافت: 8/9/91 تاریخ پذیرش: 6/10/92
چکیده
هدف از این تحقیق، شناسایی جوامع گیاهی موجود در مراتع قره باغ استان آذربایجان غربی و تعیین مهمترین عوامل مؤثر بر پراکنش آنهاست. برای این منظور، در ناحیه معرف هر جامعه گیاهی، نمونهبرداری به روش تصادفی- سیستماتیک انجام شد. در هر ناحیه، نمونهبرداری در طول 4 ترانسکت 150 متری به صورت عمود بر هم انجام شد. سطح و تعداد قطعه نمونه به روش حداقل سطح و آماری تعیین و در طول هر ترانسکت 15 قطعه نمونه با ابعاد یک متر مربع با فاصله 10 متر از یکدیگر قرار داده شد. در ابتدا و انتهای هر ترانسکت دو پروفیل خاک حفر و با توجه به عمق محدود خاک، نمونه خاک از عمق 20-0 سانتیمتری برداشت گردید و درصد سنگریزه، رس، سیلت، شن، ماده آلی، اسیدیته، آهک، هدایت الکتریکی، ازت، پتاسیم و فسفر اندازهگیری شد. همچنین در هر قطعه نمونه نوع گونههای موجود و درصد پوشش گیاهی تعیین گردید. به منظور طبقهبندی جوامع گیاهی از تحلیل دوطرفه گونههای شاخص (TWINSPAN) و برای تعیین مهمترین عوامل تاثیرگذار بر پراکنش جوامع گیاهی از تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA) استفاده شد. نتایج حاصل از طبقهبندی نشان داد که پنج گروه اکولوژیک در منطقة مورد مطالعه وجود دارد که با جوامع گیاهی منطقه انطباق داشتند. همچنین بین پراکنش پوشش گیاهی و عوامل محیطی رابطه وجود دارد و از بین عوامل مورد بررسی، بافت، آهک، نیتروژن و پتاسیم خاک بیشترین تأثیر را بر پراکنش پوشش گیاهی دارند.
واژه های کلیدی: تحلیل دوطرفه گونههای شاخص، تجزیه به مؤلفههای اصلی، گروه گونههای بومشناسی، عوامل محیطی، مراتع قرهباغ.
* نویسنده مسئول، تلفن: 02632249313 ، پست الکترونیکی: mazare@ut.ac.ir
مقدمه
به منظور مدیریت صحیح اکوسیستمهای مرتعی، باید ارتباط بین اجزای آنها را شناخت. یکی از اجزای اصلی این اکوسیستمها پوشش گیاهی و ترکیب آن بوده که تحت کنترل عوامل محیطی قرار دارد. بهعبارت دیگر، الگوی توزیع جوامع گیاهی بوسیله بسیاری از عوامل محیطی تأثیر میپذیرد (2، 3، 27). شناخت چگونگی وقوع این تغییرات، مهمترین ابزار برای اتخاذ تدابیر مدیریتی در بهرهبرداری اصولی از مراتع بوده که دستیابی به راهکارهای علمی و عملی بهینه برای مدیریت صحیح تر در آن را ممکن میسازد (7). با توجه به تعداد زیاد عوامل تأثیرگذار بر پوشش گیاهی و نامشخص بودن روابط بین آنها روشهای آماری چند متغیره برای بررسی ارتباط بین جوامع گیاهی و پارامترهای محیطی ارائه شده که از اهمیت ویژهای برخوردار است (38). معمولترین روشها برای تحلیل پوشش گیاهی روشهای کمی رستهبندی و طبقهبندی میباشد (36). در بین روشهای مختلف طبقه بندی روش TWINSPAN یکی از مؤثرترین روشها شناخته شده است (28).
کیا و همکاران (1389) در طبقهبندی جوامع گیاهی مراتع چهارباغ گلستان با استفاده از تحلیل TWINSPAN (Two Way Indicator Species Analysis)، تعداد چهار گروه اکولوژیک را معرفی کردند. کاربرد تحلیل های رجبندی PCA (Principal Components Analysis) و CCA (Canonical Correspondence Analysis) نشان داد که بافت خاک، پتاسیم، آهک، ماده آلی و ازت تأثیرگذاری بیشتری در پراکنش گیاهان دارند. پیری صحراگرد و همکاران (1390) در حوزه آبخیز طالقان میانی، مهمترین عوامل محیطی مؤثر در جداسازی جوامع گیاهی منطقه را ارتفاع از سطح دریا، جهت شیب، بافت، درصد آهک، عمق و میزان پتاسیم خاک تعیین نمودند. زارع چاهوکی و همکاران (1391) در مطالعه تغییرات پوشش گیاهی در مراتع استان یزد، ویژگیهای بافت، هدایت الکتریکی و رطوبت قابل دسترس خاک و در پژوهشی دیگر در مراتع دنبلید طالقان، بافت، میزان ماده آلی و درصد شیب را از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر پراکنش گیاهان مناطق مورد مطالعه معرفی نمودند (13 و 14). Baruch (2005) در ساوان های ونزوئلا برای طبقهبندی پوشش گیاهی از روش TWINSPAN و برای رستهبندی از CCA استفاده کرد. نتایج نشان داد که از نظر پوشش گیاهی میتوان سه تیپ را برای ساوانها تشخیص داد که متغیرهای ارتفاع از سطح دریا، آب و مواد غذایی قابل دسترس در تفکیک آنها مؤثرند.Jabeen و Ahmad (2009) در پارک ملی ایوب پاکستان و نقی عادل و همکاران (2014) در ناحیه خزری، مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر گروه گونههای اکولوژیک را هدایت الکتریکی (EC)، اسیدیته (pH) و فلزات سنگین خاک تعیین کردند. Zhang و Dong (2010) با هدف مشخص نمودن تغییرات طی فرایند احیای پوشش گیاهی (در طول زمان) در اراضی زراعی رها شده در فلات لسی چین به بررسی رابطه بین عوامل محیطی با تنوع گونهای پرداختند. تجزیه و تحلیل دادهها توسط CCA نشان داد که زمان، عامل کلیدی در برگشت و احیاء پوشش گیاهی بوده و همچنین نوع خاک و عوامل توپوگرافی (ارتفاع از سطح دریا، جهت و درصد شیب) از عوامل مهم در احیاء فلات لسی چین میباشند و نقش تعیین کنندهای در پراکنش پوشش گیاهی این منطقه دارند.
با شناخت گروه گونههایی که نیازهای اکولوژیک مشابهی را خواستارند (گروههای اکولوژیک) و در مرحله بعد شناسایی مهمترین عوامل محیطی تأثیرگذار بر این گروهها میتوان مطلوبترین طرحهای زیست محیطی و برنامههای مدیریتی را اجرا کرد (5، 23، 33). همچنین میتوان از نتایج آن در زمینه معرفی گونههای گیاهی مناسب برای مناطق تخریب شده استفاده نمود (24)، از اینرو هدف از این تحقیق بررسی روابط پوشش گیاهی با برخی عوامل محیطی و تعیین مهمترین عوامل محیطی مؤثر در پراکنش پوشش گیاهی در مراتع قرهباغ استان آذربایجان غربی است تا بدین وسیله راهکارهای مدیریتی بهتری برای منطقة مورد مطالعه ارائه گردد.
مواد و روشها
منطقة مورد مطالعه: مراتع قرهباغ در استان آذربایجان غربی (65 کیلومتری شمال شهرستان ارومیه) واقع شده است. مساحت آن حدود 3/606 کیلومتر مربع است و در محدوده جغرافیایی َْ38 تا ً23 َ3 ْ38 عرض شمالی و ً23 َ58 ْ44 تا ً29 َ2 ْ45 طول شرقی در 70 کیلومتری جاده قدیم ارومیه- قرهباغ و شیب بین 15-3 درصد قرار دارد. ارتفاع متوسط از سطح دریا بین 1800-1600 متر است. متوسط بارندگی سالیانه محل 2/286 میلیمتر است، اقلیم منطقه مورد مطالعه متأثر از اقلیم مدیترانه ای بوده که بهطور مستقیم بر رژیم حرارتی و بارش اثر می گذارد که طبق منحنی آمبرژه دارای اقلیم خشک و نیمه خشک است.
روش تحقیق: به منظور بررسی روابط پوشش گیاهی و عوامل محیطی بعد از بازدید مقدماتی، منطقه مورد بررسی انتخاب گردید. سپس نقشه پوشش گیاهی منطقه با توجه به تلفیق نقشه های پایه ارتفاع، جهت، شیب و زمینشناسی و بازدید میدانی تهیه شد. برای نمونه برداری تعداد 60 پلات یک متر مربعی در طول چهار ترانسکت 150 متری (در طول هر ترانسکت 15 پلات با فاصله 10 متر از یکدیگر مستقر شد) که در راستای مهمترین گرادیان محیطی امتداد داشتند، برداشت گردید. اندازه قطعه نمونه با توجه به نوع گونهها و تراکم پوشش گیاهی به روش حداقل سطح و تعداد نمونه با روش آماری تعیین گردید. نمونهبرداری در منطقة معرف به روش تصادفی سیستماتیک انجام شد. در هر قطعه نمونه، فهرست گیاهان موجود و درصد تاج پوشش آنها تعیین شد. همچنین در هر واحد نمونهبرداری، مشخصات طول و عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت دامنه نیز ثبت شد. به منظور بررسی خاک نیز در ابتدا و انتهای هر ترانسکت یک پروفیل حفر و با توجه به عمق ریشهدوانی گونههای موجود در منطقة مورد مطالعه و نیز کم بودن عمق خاک در ارتفاعات، از عمق 20-0 سانتیمتری نمونه خاک برداشت شد.
نمونههای خاک پس از انتقال به آزمایشگاه از الک دو میلیمتری عبور داده شده، سپس بافت خاک به روش سپس بافت خاک به روش هیدرومتری بایکاس، اسیدیته خاک در گل اشباع با pH متر، درصد کربن آلی به روش والکی و بلک (این روش بر پایه اکسیداسیون مرطوب مواد آلی است)، آهک به روش کلسیمتری، فسفر قابل جذب به روش اولسون (این روش در خاکهای آهکی و قلیایی و خنثی قابل استفاده است)، پتاسیم به روش فلمفتومتری، ازت کل به روش کجدال و وضعیت شوری خاک، هدایتالکتریکی در عصاره گل اشباع با هدایتسنج الکتریکی اندازه گیری شد (9).
طبقهبندی جوامع گیاهی منطقه با استفاده از روش TWINSPAN و بهرهگیری از نرمافزار PC-ORD نسخه 17/4 انجام شد (32). به منظور بررسی روابط پوشش گیاهی با عوامل محیطی و تعیین موثرترین عوامل محیطی نخست با روش تطبیقی قوس گیری شده (DCA) طول گرادیان محیطی تعیین شد. سپس با توجه به طول کم گرادیان محیطی (107/0) (کمتر از 3) از روش تجزیه مولفههای اصلی (PCA) استفاده شد (12، 35).
شکل 1- نمودار طبقهبندی پوشش گیاهی منطقة مورد مطالعه با روش TWINSPAN
نتایج
طبقهبندی پوشش گیاهی: نتایج حاصل از طبقهبندی با روش TWINSPAN نشان داد که میتوان پوشش گیاهی منطقه را به 5 گروه طبقهبندی کرد. بدین صورت که گروه اول (Th.ko- Ko.cr) Thymus kotschyanus - Koeleria cristata با بیشترین میزان اهمیت و شامل گیاهان علفی و گندمیان میباشد. گونههای شاخص علفی و گندمیان (Ac.te-Br.to) Achillea tenuifolia –Bromus tomentellus گروه دوم را تشکیل میدهند. گروه سوم از نظر میزان اهمیت در درجه سوم قرار داشته و شامل گونه بوتهای Astragalus gossipinus (As.go) است. گونه شاخص گروه چهارم با فرم رویشی گندمیان، (Ta.cr) Taeniatherum crinitum و گونههای معرف گروه پنجم با فرمهای رویشی گندمیان و علفی، (Fe.ov - Ac.te) Festuca ovina - Achillea tenuifolia میباشند.
رابطه بین پوشش گیاهی و عوامل محیطی: برای تعیین مؤثرترین متغیرهای محیطی که باعث پراکنش پوشش گیاهی میشود، از روش PCA استفاده شد. برای انتخاب دقیق مؤلفههای مهم، مقدار ویژه با متغیر دیگری با عنوان (BSE(Broken-stick eigenvalue)) سنجیده میشود و مؤلفههایی انتخاب میشوند که در آنها مقادیر ویژه از BSE بزرگتر باشد (30). با توجه به جدول 1 مشاهده میشود که در مؤلفههای اول و دوم این شرایط صدق میکند و این مؤلفهها 045/77 درصد تغییرات پوشش گیاهی را در بر میگیرند. مؤلفه اول بیشترین اهمیت را دارد، بطوریکه این مؤلفه 48/52 درصد و مؤلفه دوم 56/24 درصد تغییرات را در بر می گیرد.
همبستگی متغیرها با مؤلفهها که در جدول 2 آمده است، بیانگر آن است که مؤلفه اول شامل میزان سیلت، آهک، نیتروژن و شن و مؤلفه دوم شامل پتاسیم است. از آنجاییکه مؤلفههای اول و دوم سهم عمدهای در تغییرات پوشش گیاهی منطقه دارد، بنابراین از بین عوامل محیطی مورد بررسی، پارامترهای مذکور مهمترین عوامل مؤثر در تفکیک جوامع گیاهی منطقه مورد مطالعه هستند.
شکل 2 پراکنش جوامع گیاهی را در ارتباط با عوامل محیطی نشان می دهد. برای تفسیر این شکل باید به طول بردارها و همچنین زاویه آنها با هریک از محورهای مختصات توجه کرد. بدین ترتیب که هرچه زاویه بردار با محورهای مختصات کمتر و طول آن بیشتر باشد، ضریب همبستگی بردار با آن محور مختصات بیشتر خواهد بود.
تحلیل همبستگی انجام شده برای متغیرهای محیطی نشان داد که در مؤلفه اصلی اول سیلت، آهک و نیتروژن دارای ضریب همبستگی مثبت و شن دارای ضریب همبستگی منفی است، بنابراین گونهای که در جهت مثبت محور اول قرار دارند، با شن رابطه معکوس دارند، در مؤلفه دوم پتاسیم دارای ضریب همبستگی منفی است، بنابراین گونههایی که در جهت مثبت محورها قرار دارند با پتاسیم رابطه معکوس و گونههایی که در جهت منفی محور مختصات دوم قرار دارند، با پتاسیم رابطه مستقیم دارند.
جدول 1- نتایج روش PCA برای تعیین عوامل محیطی موثر در تیپهای مختلف رویشی منطقه مورد مطالعه
مؤلفه ها |
مقادیر ویژه |
واریانس (درصد) |
واریانس تجمعی (درصد) |
Broken-stik egigenvalue |
1 |
7/872 |
52/483 |
52/483 |
3/318 |
2 |
3/684 |
24/562 |
77/045 |
2/318 |
3 |
2/308 |
15/385 |
92/430 |
1/818 |
4 |
1/136 |
7/570 |
100/000 |
1/485 |
جدول 2- مقادیر بردار ویژه مربوط به متغیرها در هر یک از مؤلفهها در روشPCA
متغیره |
مؤلفه اول |
مؤلفه دوم |
مؤلفه سوم |
ارتفاع از سطح دریا
|
0916/0 |
4131/0- |
1202/0 |
شیب |
0541/0- |
4852/0- |
1460/0- |
جهت |
2604/0 |
3351/0 |
1045/0 |
عمق |
2513/0 |
1095/0- |
3380/0 |
رس |
2989/0 |
1485/0- |
1967/0- |
سیلت |
3261/0 |
0658/0- |
1988/0 |
شن |
3394/0- |
1300/0 |
0571/0 |
اسیدیته |
2801/0 |
2641/0 |
2277/0- |
آهک |
3092/0 |
2339/0 |
1215/0- |
ماده آلی |
3041/0 |
1012/0- |
1438/0- |
نیتروژن |
3303/0 |
1205/0- |
1359/0- |
فسفر |
1735/0- |
1650/0- |
5280/0- |
پتاسیم |
1672/0 |
4461/0- |
1133/0- |
سنگ و سنگریزه |
1577/0- |
1359/0 |
5296/0- |
|
|
|
|
|
شکل 2- نمودار پراکنش جوامع گیاهی در ارتیاط با عوامل محیطی در منطقة مورد مطالعه با استفاده از روش PCA براساس مؤلفههای اول و دوم
با توجه به جایگاه جوامع گیاهی در شکل 2، جامعه گیاهی Thymus kotschyanus - Koeleria cristata با خصوصیات معرف محور اول (به غیر از درصد شن) رابطه مستقیم و با درصد سیلت، درصد آهک و درصد ازت خاک رابطه مستقیم دارد و کاهش پتاسیم از عوامل تأثیر گذار بر استقرار این جامعه گیاهی است که شدت یا ضعف رابطه به دوری یا نزدیکی نقاط معرف جوامع گیاهی از محورها (طول بردارها) و زاویه بین بردار و محور بستگی دارد، که جامعه گیاهی Thymus kotschyanus-Koeleria cristata تقریبا از نظر خصوصیات خاک معرف محورهای اول و دوم، مشابه است.
جوامع گیاهی Taeniatherum crinitum و Astragalus gossipinus در ربع دوم، با میزان سیلت، آهک و نیتروژن رابطه معکوس داشته و با افزایش شن رابطه مستقیم دارند، به طوری که با افزایش شن و کاهش سیلت، آهک و نیتروژن شرایط برای ظهور این دو تیپ گیاهی مساعد می شود.
در ربع چهارم، جوامع گیاهی Festuca ovina و Achillea tenuifolia بیشترین همبستگی را با پتاسیم داشته و با افزایش پتاسیم احتمال حضور این تیپ ها افزایش می یابد. جوامع گیاهیBromus tomentellus و Achillea tenuifolia بیشتر تحت تأثیر سیلت، آهک، نیتروژن و شن می باشند، یعنی با افزایش سیلت، آهک و نیتروژن و کاهش شن فراوانی آنها بیشتر می شود.
بحث و نتیجهگیری
به منظور تحلیل گرادیان های اکولوژیک و تبیین ارتباطات بین پوشش گیاهی و عوامل محیطی، پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه با استفاده از تحلیل دوطرفه گونههای شاخص، به پنج جامعه گیاهی طبقهبندی شد. نتایج روش PCA، با توجه به مقادیر ویژه و درصد واریانس هر یک از مولفهها (محورها) نشاندهنده این است که این متغیرها را میتوان در دو گروه مجزا، یعنی ویژگیهای مربوط به خصوصیات فیزیکی خاک (شامل بافت (درصد شن و سیلت) و عوامل مربوط به خصوصیات شیمیایی خاک (شامل ازت، آهک و پتاسیم) تقسیمبندی کرد. نتایج این پژوهش نشان داد که عواملی که توزیع هر کدام از این جوامع را کنترل میکنند با هم تفاوت دارند. افزون بر این میزان تأثیرگذاری هر یک از این متغیرها در توزیع این جوامع با هم یکی نیست. با توجه به اینکه دامنه تغییرات ارتفاعی و شیب در منطقه مورد مطالعه بسیار کم است میتوان گفت که ارتفاع و شیب در پراکنش و تنوع پوشش گیاهی نقشی ندارد.
بافت خاک از عوامل اصلی کنترل پراکنش پوشش گیاهی بوده و تأثیر بافت خاک بر روی آن به دلیل تأثیر در میزان رطوبت خاک است. زیرا اختلاف در میزان رطوبت به تغییراتی در شکل دهی و تهویه ساختمان خاک و میزان شوری آن منجر می شود (3، 21، 26). تفاوت قابل ملاحظه در میزان شن به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده بافت خاک در جوامع گیاهی مختلف در این تحقیق بیانگر این است که گونههای مختلف گیاهی بستر رویشی متفاوتی را برای استقرار نیاز دارند. برای مثال در این تحقیق جامعه گیاهی Taniterum crinitum تمایل به استقرار در خاکهایی با میزان بالای شن (بافت سبک) و جامعه گیاهی Thymus kotschyanus-Koeleria cristata تمایل به استقرار در خاکهایی با میزان پایین شن (بافت سنگین) از خود نشان دادند که این امر نشاندهنده نیازهای متفاوت گیاهان تشکیلدهنده این جوامع است. بافت خاک به دلیل تأثیر در میزان رطوبت و عناصر در دسترس گیاه، ظرفیت نگهداری آب در خاک، چرخه مواد غذایی، تهویه، عمق ریشه دوانی گیاه و میزان هرزآبی که پس از بارندگی بر روی سطح خاک جریان می یابد، در پراکنش پوشش گیاهی نقش دارد (6).
حضور جامعه گیاهی A. gossipinus با افزایش شن رابطه مستقیم داشت، در حالیکه بافت لوم ماسهای و جامعه گیاهی A. tenuifolia–B. tomentellus با افزایش سیلت رابطه مستقیم و بستر رویشی با بافت لوم رسی و لوم ماسهای داشته، ولی با توجه به طول بردار و فاصله بین بردار و محور اول کمتر تحت تأثیر این خصوصیت خاک قرار گرفته اند. جامعه گیاهی Festuca ovina-Achillea tenuifolia ضعیفترین رابطه را با این خصوصیت خاک داشته و بافت خاک تأثیر معنیداری در استقرار این جامعه گیاهی نداشت. در منطقه مشخص آب و هوایی، بافت خاک در مقایسه با خصوصیات شیمیایی خاک تاثیر بیشتری بر روی رشد و تجدید حیات موفقیتآمیز گیاهان دارد (19). نتایج تحقیقات ایروانی (1381) و آذرنیوند و همکاران (1382) نیز نقش بافت خاک را در پراکنش پوشش مورد تایید قرار دادهاند.
یکی دیگر از خصوصیات شیمیایی خاک که در منطقة مورد مطالعه بر پراکنش جوامع گیاهی مؤثر است، ازت خاک میباشد. از عوامل مؤثر در میزان ازت، بافت خاک است. خاک های رسی دارای مقدار ازتی بیش از خاکهای لیمونی و آنها نیز بیش از خاک های شنی می باشند. علت این موضوع قسمتی مربوط به قدرت نگهداری بیشتر ازت معدنی بوسیله رسهاست (15 و 16). در مناطق با بارش زیادتر مقدار زیادی ازت از طریق باران به خاک وارد میشود، اما از طرف دیگر در صورت عدم وجود پوشش گیاهی مناسب (پایین بودن درجه وضعیت مرتع)، بدلیل بارش بالا میزان فرسایش خاک نیز زیاد خواهد بود که از این طریق نیز میزان زیادی از ازت خاک از دسترس گیاه خارج خواهد شد (15، 34). به دلیل کوهستانی بودن منطقه، مقدار ازت موجود در منطقه مورد مطالعه پایین میباشد بطوریکه جوامع گیاهیT. kotschyanus – K. cristat، A. tenuifolia–B. tomentellus و F. ovina – A. tenuifolia بترتیب دارای بیشترین مقدار ازت (14/0، 13/0 و 12/0 درصد) و جوامع گیاهی A. gossipinus و T.crinitum دارای کمترین مقدار ازت (1/0 درصد) می باشند و مقدار ازت در استقرار جامعه گیاهی F. ovina-A. tenuifolia تأثیر کمتری دارد که بدلیل بالا بودن ارتفاع ازسطح دریا نسبت به سایر جوامع گیاهی است. در مورد جوامع گیاهی A.gossipinus و T.crinitum علت اصلی کمبود ازت، بافت شنی خاک رویشگاهها و بالا بودن درصد خاک لخت میباشد که در اثر بارندگی، ازت خاک بوسیله جریان سطحی شسته شده و از دسترس گیاه خارج میگردد. Fisher و همکاران (1987) نشان دادند که بعد از آب در دسترس، نیتروژن خاک مهمترین عامل محدود کننده رشد گیاهان است و در تنوع گیاهان نقش عمدهای دارد. نتایج پژوهشهای دیگر نیز مشابه و مؤید این مطلب است (11، 16، 17، 22).
میزان آهک از دیگر عواملی بود که در منطقة مورد بررسی بر پراکنش جوامع گیاهی مؤثر بود. آهک از نمکهایی میباشد که دارای حلالیت کم در آب است و در صورتیکه بصورت محلول درآید تولید یک قلیای قوی میکند و رشد گیاهانی را که به pH اسیدی نیاز دارند، با محدودیت روبرو میکند، از اینرو آهک بجز برای گیاهان آهک دوست یک عامل بازدارنده رشد است و قابلیت استفاده از عناصر ریزمغذی مانند روی و منگنز را برای گیاهان کاهش میدهد (18). البته برخی از گیاهان با میزان زیاد این ماده در خاک سازگار شده و در خاکهایی با میزان آهک بالا استقرار پیدا میکنند. در تحقیق انجام شده حداقل میزان آهک در منطقة مورد مطالعه (1/1 درصد) در جامعه گیاهی T. crinitum در مقایسه با سایر جوامع گیاهی مورد مطالعه میتواند ناشی از بافت شنی این جامعه گیاهی باشد، زیرا آهک معمولا در خاکهای با بافت سبک کمتر از بافت سنگین دیده میشود. جامعه گیاهی T. kotschyanus-K.cristata در خاکهایی با مقدار آهک بالا (4/12 درصد) استقرار یافته و با مقدار بالای آهک در این خاک سازگار شده است. جامعه گیاهی Ac. tenuifolia-B. tomentellus با مقدار آهک 14/7 دومین جامعه گیاهی با میزان آهک بیشتر در منطقة مورد مطالعه است. ایروانی (1381)، حاجی هاشمی (1389) و جعفریان و کارگر (1391) هم در تحقیق خود میزان آهک خاک را بعنوان یکی از عوامل مؤثر در تفکیک تیپهای رویشی مناطق مورد مطالعه است.
عامل دیگری که در جداسازی جوامع گیاهی در منطقه نقش داشت، عنصر پتاسیم بود. عنصر پتاسیم بعنوان یکی از عناصر غذایی ماکرو که از لحاظ اهمیت پس از عناصری چون نیتروژن و فسفر قرار دارد، در خاکها اغلب در ساختمان کانیها وجود دارد که پس از هوادیدگی بصورت یون پتاسیم آزاد شده و وارد محلول خاک میشود. میزان مصرف پتاسیم در گیاهان پس از نیتروژن بیش از عناصر دیگر است. دلیل اصلی آن هم نقش عنصر پتاسیم در تنظیم فتوسنتز، انتقال کربوهیدراتها، ساخت پروتئین و غیره است (18). افزون بر این وجود پتاسیم در خاک باعث آسانگری در انتقال آب و مواد غذایی در خاک شده است، از اینرو پتاسیم میتواند بعنوان یک ماده حاصلخیز کننده خاک بشمار آید. پتاسیم همچنین باعث افزایش طول ریشه و در نتیجه افزایش مقاومت گیاهان به خشکی میشود. در منطقة مورد مطالعه افزایش پتاسیم بیشترین تأثیر را در استقرار جامعه گیاهی F. ovina-A. tenuifolia داشت. این جامعه گیاهی با مقدار پتاسیم 311 پیپیام بیشترین همبستگی را با محور دوم داشته و جامعه گیاهی A.gossipinus با مقدار پتاسیم 83/205 پیپیام دارای کمترین مقدار نسبت به سایر جوامع گیاهی بود. جوامع گیاهی A. tenuifolia-B. tomentellus، T. kotschyanu -K. cristat و T.crinitum در حد واسط این دو جامعه گیاهی قرار داشتند. جعفری و همکاران (2004)، زارع چاهوکی (1385) و زارع (1389) در تحقیق خود املاح پتاسیم را بعنوان یکی از عوامل مؤثر در جداسازی جوامع گیاهی منطقه معرفی کرد. همچنین نتایج بررسیهای نجفی شبانکاره (1386) نشان داد که در منطقه حفاظت شده گنو پتاسیم عمق اول خاک بالاترین اثر را در جداسازی جوامع گیاهی منطقه مورد بررسی دارد.
با توجه به موارد مذکور برای مدیریت پایدار مراتع قرهباغ استان آذربایجان غربی، یکی از موارد مهم شناخت پوشش گیاهی و بررسی رابطه آن با عوامل محیطی است تا بتوان از نتایج آن در زمینه معرفی گونههای گیاهی مناسب برای مناطق تخریب شده استفاده کرد. با انجام این تحقیقات میتوان عوامل مؤثر بر استقرار گونههای گیاهی را شناسایی کرد و در برنامههای اصلاح و احیای مراتع از آنها استفاده کرد. از طرف دیگر با شناخت عوامل محیطی در هر منطقه میتوان احتمال موفقیت یا شکست استقرار یک گونة گیاهی را پیشبینی کرد.