Document Type : Research Paper
Authors
1 MSc student-Department of Biology-Shahed University
2 Assistant Professor-Department of Biology-Shahed University
3 Assistant Professor-Department of Biology- Alzahra University
4 Associate Professor-Department of Biology-Bu-Ali Sina University
5 Department of Biotechnology, University of Kashan
Abstract
Salvia L. is a large genus of Lamiaceae with 58 species in Iran. Essential oils, terpenoids, derivatives of phenolic acids and flavonoids are the main secondary metabolites constituents of Salvia species. Pharmaceutical properties of the Salvia plants are mainly due to antioxidant activities of these metabolites. In this project, for the first time some phenolic compounds (rosmarinic acid, salvianolic acids A and B) of the leaves and roots from four Iranian wild species of salvia were isolated and measured by HPLC method. Based on our results, leaves and roots of S. verticillata were the richest sources of rosmarinic acid (41.53±0.88 and 5.99±0.19 mg/g DW, respectively). Salvianolic acid B varied from 26.89±4.95 mg/g DW in the leaves of S. officinalis to 75.71±2.74 mg/g DW in the leaves of S.nemorosa. Also, the highest content (10.68±3.12 mg/g DW) of this phenolic compound was determined in the roots of S. nemorosa. The leaves of S. officinalis and the roots of S. nemorosa with values of 4.55±0.77 and 6.68±1.85 mg/g DW had the highest contents of salvianolic acid A. The results showed that the leaves were rich in phenolic acids and among them, salvianolic acid B was the most abundant constituent and rosmarinic acid and salvianolic acid A were in the next place. In conclusion, our results suggested that some Iranian wild species such as S. verticillata and S. nemorosa with high capacity of production and storage of phenolic acids can be introduced as potent natural sources for medicinal purposes.
Keywords
Main Subjects
بررسی مقایسهای محتوای رزمارینیک اسید و سالویانولیک اسیدهای A و B در 4 گونه مریمگلی (.Salvia L) خودروی ایران
مرضیه فتوت1، طیبه رجبیان1*، عذرا صبورا2، مسعود رنجبر3 و رقیه السادات اجتهد4
1 تهران، دانشگاه شاهد، دانشکده علوم پایه، گروه زیستشناسی
2 تهران، دانشگاه الزهرا، دانشکده علوم زیستی، گروه علوم گیاهی
3 همدان، دانشگاه بوعلی سینا، دانشکده علوم پایه، گروه زیست شناسی
4 کاشان، دانشگاه کاشان، دانشکده شیمی، گروه زیستفناوری
تاریخ دریافت: 16/9/92 تاریخ پذیرش: 2/11/92
چکیده
مریمگلی (.Salvia L)، یکی از بزرگترین جنسهای تیره نعناعیان (Lamiaceae) با 58 گونه در ایران است. روغنهای اسانسی، ترپنوئیدها، مشتقات اسیدهای فنلی و فلاونوئیدها، متابولیتهای ثانوی اصلی گونههای مریمگلی را تشکیل میدهند و خواص دارویی این گیاهان به طور عمده مربوط به فعالیتهای پاداکسایشی این ترکیبات میباشد. در این پژوهش، برخی اسیدهای فنلی (رزمارینیک اسید، سالویانولیک اسیدهای A و B)، در برگ و ریشه 4 گونه مریمگلی خودروی ایران برای اولین بار به روش HPLC جداسازی و سنجش شدند. بر طبق نتایج حاصل، S. verticillata با بیشترین مقدار رزمارینیک اسید در برگ و ریشه ( به ترتیب 88/0±53/41 و 19/0±99/5 میلیگرم بر گرم وزن خشک)، به عنوان غنیترین منبع این اسید فنلی شناسایی شد. مقدار سالویانولیک اسید B از 95/4±89/26 میلیگرم بر گرم وزن خشک در برگ S. officinalis ، تا 20/9±03/59 میلیگرم برگرم وزن خشک در برگ S. nemorosa، متغیر بود. همچنین بیشترین محتوای سالویانولیک اسیدB (12/3±68/10 میلیگرم برگرم وزن خشک) در ریشه S. nemorosa برآورد شد. برگ S. officinalis و ریشه S. nemorosa به ترتیب با 77/0±55/4 و 10/0±67/0 میلیگرم برگرم وزن خشک، بیشترین محتوای سالویانولیک اسید A را به خود اختصاص دادند. نتایج نشان داد که برگها نسبت به ریشهها از اسیدهای فنلی غنیتر بودند و در بین آنها سالویانولیک اسیدB بیشترین مقدار را تشکیل میدهد؛ رزمارینیک اسید و سالویانولیک اسیدA در مراتب بعدی قرار داشتند. نتایج این مطالعه نشان داد که
S. verticillata و S. nemorosa با توان بالای تولید و ذخیرهسازی اسیدهای فنلی میتوانند به عنوان گونههای شاخص برای مصارف دارویی معرفی شوند.
واژه های کلیدی: اسیدهای فنلی، رزمارینیک اسید، سالویانولیک اسید A، سالویانولیک اسیدB ، مریمگلی
* نویسنده مسئول، تلفن: 51212244-021، پست الکترونیکی: rajabian@shahed.ac.ir
مقدمه
مریمگلی (Salvia L.)، یکی از بزرگترین جنسهای تیره نعناعیان (Lamiaceae)، شامل حدود 900 گونه علفی، بوتهای، چند ساله، به ندرت یک ساله یا دو ساله میباشد، که اغلب به شدت معطرهستند و در مناطق گرم و معتدل جهان رشد میکنند (6 و 16). اعضای این جنس در منطقه مدیترانه، جنوب شرق آسیا و آمریکای مرکزی انتشار دارند (19). 58 گونه از این جنس درمناطق مختلف ایران یافت شده است که از این تعداد 17 گونه بومی میباشند (6،
16و20).
کلمه Salvia از واژه یونانی"Salvere" به معنی شفادهنده یا شفابخش مشتق شده است و به کاربردهای دارویی چندگانه گیاهان این تیره اشاره دارد (6و7). شهرت گونههای مریمگلی به علت خواص دارویی آنها میباشد و در طب سنتی برای درمان سرماخوردگی، جراحتها و عفونتهای پوستی، سردرد، کمخونی مغزی، اختلال حافظه و همچنین هپاتیت استفاده میشوند (19). بسیاری از گونههای مریمگلی به عنوان چای گیاهی و طعمدهنده غذا، همچنین در صنایع آرایشی، عطر سازی و دارویی استفاده میشوند (3).
ترپنوئیدها (دی و تریترپنوئیدها) و فلاونوئیدها از اجزای اصلی متابولیتهای ثانوی گونههای مریمگلی میباشند (2و15). اسیدهای فنلی و مشتقات آنها درتمامی گونهها وجود دارند و در فعالیتهای زیستی متعددی شرکت می کنند (24). کافئیک اسید در بیوشیمی تیره نعناعیان نقش محوری دارد و در گونههای مریمگلی، واحد سازنده انواع متابولیتهای فنلی از مونومرهای ساده تا انواع فراوردههای الیگومری میباشد. رزمارینیک اسید فراوانترین دیمر کافئیک اسید و مهمترین ترکیب فنلی است که فعالیت پاداکسایشی گونههای مریمگلی را به طور عمده به علت وجود این ترکیب میدانند. شکلهای تریمر و تترامر کافئیک اسید به علت داشتن خصوصیات منحصر به فرد زیستی از اهمیت دارویی قابل توجهی برخوردار هستند. تریمرهای مشتق شده از کافئیک اسید، بزرگترین گروه متابولیتهای ثانوی را در مریمگلی تشکیل میدهند و سالویانولیک اسید A با خواص پاداکسایشی، پادتوموری و حفاظت ازغشاهای زیستی، در این گروه جای دارد. سالویانولیک اسید B که دیمری از رزمارینیک اسید و تترامری از کافئیک اسید میباشد، اغلب به صورت نمکهای آمونیوم، پتاسیم و منیزیم یافت میشود(12و14). این مشتقات کافئیک اسید فراوانترین ترکیبات آبدوست گونههای مریمگلی هستند (شکل1) که دارای فعالیتهای زیستی متنوعی شامل: پاداکسایشی، پادپلاکتی، پادتوموری و پادویروسی می باشند (15). مقدار تولید این ترکیبات در اندامهای هوایی به طورگستردهای به عوامل ژنتیکی و شرایط محیطی وابسته است (2).
براساس اطلاعات موجود، بهطورعمده مطالعات برروی محل سنتز و مسیرهای بیوسنتزی (مسیر شیکیمیک اسید و مسیر فنیلپروپانووئیدها) اسیدهای فنلی محدود به ریشهها، برگها، ساقهها و ریشههای مویین S. miltiorrhiza می باشند (22). همچنین تعداد معدودی از گزارشها نیز بر روی تولید رزمارینیک اسید در اندامهای نوپدید (نوشاخه و نوریشههای باززایی شده)، کالوس و کشتهای تعلیقی سلولی S. officinalis ارائه شدهاند (18). مسیر بیوسنتزی رزمارینیک اسید در گونهای از حسنیوسف (Coleus blumei) از تیره نعناعیان مورد مطالعه قرارگرفته است و بررسیها نیز نشان دادهاند که تمامی اندامها در شرایط کشت in vitroتوان سنتز و ذخیره این اسید فنلی را دارند و مقدار تولید آن میتواند تحت تاثیر عواملی چون گونه، مرحله نموی و سن، نوع اندام، رده سلولی و شرایط کشت تغییر نماید (8).
با توجه به گزارشهای موجود در مورد وجود ترکیبات دارویی ارزشمند و اهمیت و مصارف متعدد آنها در پزشکی و صنایع غذایی، بهداشتی و آرایشی و با توجه به انتشار گستردهی گونههای مریمگلی در ایران و محدود بودن اطلاعات در ارتباط با آنها، هدف اصلی این پژوهش، شناسایی واندازهگیری برخی ترکیبات فنلی دارویی در تعدادی از گونههای خودروی مریمگلی ایران تعیین شد.
مواد و روشها
نمونههای گیاهی و آماده سازی آنها: نمونههای گیاهی از مناطق مختلف ایران و در زمان گلدهی کامل ( تابستان 1391) جمع آوری و یک نمونه هرباریومی از هر گونه در هرباریوم مرکزی دانشگاه همدان (BASUH) نگهداری شد. در جدول 1 مشخصات مربوط به گونههای مورد مطالعه ذکر شده است. اندامهای برگ و ریشه از نمونههای گیاهی جداسازی و در دمای اتاق خشک شدند، سپس تا زمان انجام آزمایش در دمای 4 درجه سانتیگراد و در تاریکی نگهداری شدند.
|
|
|
|
|
|
|
|
شکل1- ساختار شیمیایی کافئیک اسید و برخی مشتقات آن (14).
استخراج ترکیبات فنلی از نمونهها: نمونههای پودر شده برگ و ریشه (1گرم) به طور مجزا در متانول (2×10 میلیلیتر) برای مدت 24 ساعت، در دمای اتاق و در تاریکی خیسانده شدند. سپس حلال هر یک از عصارهها بعد از فیلتر شدن در شرایط خلاء و دردمای40 درجه سانتیگراد تبخیر شد. عصارههای خشک شده تا زمان استفاده در دمای 4 درجه سانتیگراد و در تاریکی نگهداری شدند (17).
جدول1- نام، ویژگیهای جغرافیایی محل جمعآوری و شماره هرباریومی گونههای مورد مطالعه مریمگلی ایران.
شماره هرباریومی |
میانگین رطوبت سالیانه (%) |
میانگین بارش سالیانه (میلیمتر) |
میانگین دمای سالیانه (درجه سانتیگراد) |
ارتفاع از سطح دریا (متر) |
مشخصات جغرافیایی |
محل جمع آوری |
نام گونه |
33995BASU |
55-50 |
300-250 |
28 |
5/937 |
N:36 °14 '93/17 '' E:59 °40 '48/25 '' |
استان خراسان رضوی: مشهد، جاده سرخس، تنگلشور |
S. officinalis L. |
32965 BASU |
65-60 |
350-300 |
25 |
1889 |
N: ″66/11 ′23 °37 E: ″32/37 ′2 °57 |
استان خراسان شمالی: رئین |
S. sclarea L. |
33996 BASU |
65-60 |
400-380 |
24 |
2200 |
N:36 ° 22'''19 E: 50° 32'''10 |
استان قزوین: الموت شرقی، بعداز روستای جولادک |
S. verticillata L. |
33997 BASU |
65-60 |
310-280 |
24 |
1940 |
N: 36° 26' 1'' E: 49° 9' 53'' |
استان قزوین: شهرستان طارم، جنگل علیآباد |
S. nemorosa L. |
آمادهسازی محلولهای استاندارد: محلولهای ذخیره نمونههای استاندارد رزمارینیک اسید (آلدریچ)، سالویانولیک اسید B و سالویانولیک اسید A (سیگما) در اتانول خالص تهیه و برای رسم منحنی استاندارد در محدودهای از غلظتهای مناسب رقیق شدند؛ سپس به دستگاه HPLC تزریق و سطح زیر منحنی قله جذبی هر نمونه در طول موج 280 نانومتر تعیین گردید. منحنی استاندارد مربوط به هر اسید فنلی بر اساس غلظت محلولهای استاندارد و سطح زیر قله آنها رسم و از معادله حاصل، برای سنجش مقدار اسیدهای فنلی در نمونههای مورد مطالعه استفاده شد (مشخصات مربوط به منحنیهای استاندارد اسیدهای فنلی مورد مطالعه در جدول 2 نشان
داده شده است).
جدول2- مشخصات مربوط به منحنیهای استاندارد تهیه شده برای سه اسید فنلی مورد مطالعه.
ضریب رگرسیون (r²) |
معادله منحنی استاندارد |
محدوده غلظت مورد استفاده (میکروگرم بر میلیلیتر) |
غلظت محلول ذخیره |
نام اسید فنلی |
996/0 |
y = 41606x |
100-0 |
1 |
رزمارینیک اسید |
988/0 |
y = 58/537x |
1000-0 |
1 |
سالویانولیک اسید B |
996/0 |
y = 19497x |
80-0 |
9/0 |
سالویانولیک اسید A |
تفکیک اجزای فنلی به روش HPLC: مقدار اسیدهای فنلی با روش HPLC سنجیده شد. بدین منظور از دستگاه HPLC مدل Smartline (Kenuer ، آلمان) مجهز به پمپهای چهارگانه و ستون فاز معکوس C18 Eurospher-100
(mm 4× mm125 با اندازه ذراتμm 5) و یک آشکارساز UV-VIS(مدلD-14163) استفاده شد. دادهها با نرم افزار ChromGate (ویرایش 1/3) پردازش شدند. تمامی حلالهای مورد استفاده در این روش مخصوص HPLC بودند. برای شستشوی ستون از یک برنامه زمانی با شیب خطی استفاده شد. فاز متحرک شامل دو سیستم آب اسیدی شده با استیک اسید 2% (حلال A) و استونیتریل(حلال B) بود. ابتدا شستشوی ستون با نسبت 90:10 (v/v) از دو حلالB : A آغاز شد، سپس این نسبت در دقیقه 15 به صورت خطی به 75:25 (v/v) تغییر یافت. بعد از آن نسبت حلال A تا دقیقه 40 به 20% کاهش یافت و در دقیقه 45 به صفر رسید. این نسبت تا دقیقه 50 ثابت ماند و در 5 دقیقه پایانی، حجم فاز متحرک A به طور خطی به 90% افزایش یافت. آشکارسازی نمونهها در طول موج 280 نانومتر و با جریان عبوری یک میلیلیتر بر دقیقه انجام شد و حجم هر تزریق 20میکرولیتر (4 میلیگرم بر میلیلیتر عصاره) بود. هر نمونه با 3 بار تکرار به دستگاه تزریق شد.
تجزیه و تحلیل آماری دادهها: برای تعیین معنیدار بودن تفاوت بین میانگینها، ابتدا دادهها به کمک آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) توسط نرم افزار SPSS (ویرایش17) تجزیه و تحلیل شدند؛ سپس میانگینها با کمک آزمون چند دامنهای دانکن مقایسه و گروهبندی و تفاوت بین آنها در سطح05/0 P<تعیین شد. نمودارها با استفاده از نرم افزار Excel رسم شدند.
نتایج
اسیدهای فنلی رزمارینیک اسید، سالویانولیک اسید A و سالویانولیک اسید B به روش HPLC در اندامهای ریشه و برگ چهار گونه مریمگلی شناسایی و تعیین مقدار شدند. همان طور که در شکل a2 نشان داده شده است، کروماتوگرام اسیدهای فنلی استاندارد، 3 قله مشخص با زمانهای بازداری 72/19، 18/21 و 75/22 دقیقه را آشکار ساختند که به ترتیب مربوط به رزمارینیک اسید، سالویانولیک اسید B و سالویانولیک اسید A بودند. همچنین آنالیز کیفی عصارههای اتانولی اندامهای گونههای مورد مطالعه به روش HPLC حضور این ترکیبات فنلی را در آنها تائید نمود. HPLC کروماتوگرامهای عصاره اتانولی برگ S. sclarea و ریشه S. nemorosa به عنوان نمونه در شکلهای b2 و c2 نشان داده شدهاند (شکل2).
نتایج حاصل از تعیین محتوای رزمارینیک اسید و سالویانولیک اسیدهای A و B، تفاوت معنیداری را در محتوای این اسیدهای فنلی در دو اندام برگ و ریشهی چهار گونه مریمگلی مورد مطالعه نشان داد (شکل 3).
شکل2- HPLCکروماتوگرامهای محلولهای اتانولی اسیدهای فنلی استاندارد(a)، عصاره اتانولی برگ S. sclarea (b) و عصاره اتانولی ریشه
S. nemorosa (c)، رزمارینیک اسید (RA)، سالویانولیک اسید B (Sal B) و سالویانولیک اسید A (Sal A).
شکل3- نمودار حاصل از مقایسه میانگین محتوای 3 اسید فنلی رزمارینیک اسید (a)، سالویانولیک اسید B (b) و سالویانولیک اسید A (c) در برگ و ریشه چهار گونه مریمگلی مورد مطالعه. حروف غیرمشابه در مورد هر اندام نشاندهنده وجود تفاوت معنیدار بین میانگینها در سطح احتمال
05/0 P< میباشد.
بر طبق نتایج حاصل بیشترین میزان رزمارینیک اسید به مقدار88/0±53/41 میلیگرم بر گرم وزن خشک در برگهای گونه S. verticillata برآورد شد و بعد از آن گونه
S. officinalis با 3/0±02/15 میلیگرم بر گرم وزن خشک قرار داشت. کمترین مقدار رزمارینیک اسید در برگ
S. sclarea (12/0±43/5 میلیگرم بر گرم وزن خشک) بدست آمد که تفاوت معنیداری با مقدار بدست آمده برای این اسید فنلی در برگ S. nemorosa نداشت.
همچنین میانگین محتوای این اسید فنلی در ریشه گونههای مورد مطالعه تفاوت معنیداری نشان داد، به طوری که ریشههای S. verticillata و S. nemorosa به ترتیب با 19/0±99/5 و14/0±92/4 میلیگرم بر گرم وزن خشک، حاوی بیشترین میزان رزمارینیک اسید بودند. هرچند، ریشههای S. officinalis (25/0±31/2 میلیگرم بر گرم وزن خشک) وsclarea S. (21/0±38/1 میلیگرم برگرم وزن خشک) حاوی مقادیر کمتری از این اسید فنلی بودند.
نتایج حاصل از بررسی مقدار سالویانولیک اسید B در دو اندام گونههای مریمگلی نشان داد که برگها نسبت به ریشهها از این اسید فنلی غنیتر میباشند. مقدار این ترکیب فنلی از 20/9±03/59 میلیگرم برگرم وزن خشک در برگ S. nemorosa تا 95/4±89/26 میلیگرم بر گرم وزن خشک در برگ S. officinalis متغیر بود. برگ گونههای S. sclarea (47/4± 27/40 میلیگرم بر گرم وزن خشک) وS. verticillata (59/1±71/41 میلیگرم بر گرم وزن خشک) از نظر محتوای این اسید فنلی تفاوت معنیداری را نشان ندادند (شکل 3). بیشترین مقدار سالویانولیک اسید B در ریشه S. nemorosa (12/3±68/10 میلیگرم بر گرم وزن خشک) سنجش شد که تفاوت معنیداری را با مقدار این اسید فنلی در ریشه
S. verticillata (55/2±57/9 میلیگرم بر گرم وزن خشک) نشان نداد. این ترکیب در ریشه S. sclarea شناسایی نشد.
محتوای سالویانولیک اسید A نسبت به سایر ترکیبات فنلی در اندامهای مورد مطالعه کمتر بود. در برگها، بیشترین میزان این اسید فنلی در S. officinalis (77/0±55/4 میلیگرم بر گرم وزن خشک) گزارش شد اما بین میانگینهای محتوای سالویانولیک اسید A برگ سایر گونهها تفاوت معنیداری مشاهده نشد (شکل b3).
بر اساس نتایج حاصل، به استثنای ریشه S. nemorosa که حاوی مقدار نسبتا قابل توجهی از سالویانولیک اسیدA (1/0± 67/0 میلیگرم بر گرم وزن خشک) بود، محتوای این اسید فنلی در ریشه 3 گونه دیگر اندک بوده و تفاوت معنیداری بین مقادیر برآورد شده، مشاهده نشد.
بحث
با توجه به اهمیت دارویی اسیدهای فنلی رزمارینیک اسید، سالویانولیک اسید A و سالویانولیک اسید B، در پژوهش حاضر مقدار این ترکیبات فنلی در 3 گونهی خودروی مریمگلی در مقایسه با گونهی دارویی(S. officinalis) مورد مطالعه قرار گرفت. بر طبق نتایج حاصل از آنالیز نمونهها به روش HPLC، حضور هر سه اسید فنلی در تمام نمونههای مورد مطالعه تائید شد و مقادیرآنها در دو اندام برگ و ریشه در بین گونههای مختلف تفاوت معنیداری را نشان داد. سالویانولیک اسید B با بیشترین محتوا، فراوانترین اسید فنلی را در نمونههای مورد مطالعه تشکیل میداد و رزمارینیک اسید و سالویانولیک اسید A به ترتیب در مراتب بعدی قرار داشتند. همچنین برگها نسبت به ریشهها از نظر مقدار این اسیدهای فنلی غنیتر بودند.
براساس اطلاعات ما و مروری بر گزارشهای موجود (1، 15، 21 و 25)، محتوای رزمارینیک اسید در اندامهای هوایی و برگها در گونه مریمگلی دارویی با توجه به نوع عصاره تهیه شده و محل جمعآوری نمونهها، بین 5/5 تا 3/39 میلیگرم بر گرم وزن خشک برآورد شده است. در پژوهش حاضر، مقدار رزمارینیک اسید در برگ این گونه مریمگلی (53/0±02/15میلیگرم بر گرم وزن خشک) با مقادیر گزارش شده در مطالعات فوق قابل مقایسه بود، اما محتوای این اسید فنلی در ریشهها (25/0±31/2 میلیگرم بر گرم وزن خشک) تقریبا 4 برابر کمتر از مقدار گزارش شده در ریشه S. officinalis(36/0±18/8 میلیگرم بر گرم وزن خشک) مورد مطالعه توسط Grzegorczyk و همکاران بود (9). مقدار این اسید فنلی در ریشه این گونه دارویی در مطالعه حاضر قابل مقایسه با مقدار گزارش شده (35/3 میلی گرم بر گرم وزن خشک) در گزارش Min-Hui و همکاران میباشد (15).
مقدار رزمارینیک اسید در برگهای جمعیت S. sclarea ایران در پژوهش حاضر، تقریبا 7 برابر کمتر از مقدار گزارش شده برای این اسید فنلی در نمونه مورد مطالعه توسط Bandoniene وهمکاران (9/1±1/41 میلیگرم بر گرم وزن خشک) بود (1). در حالیکه محتوای رزمارینیک اسید برگ گونه فوق در پژوهش حاضر با مقدار گزارش شده (90/3 میلیگرم بر گرم وزن خشک) برای برگ نمونهی کشت شده توسط Janicsák و همکاران (11) در یک مزرعه آزمایشگاهی در مجارستان، به روش چگالی سنجی با کروماتوگرافی لایه نازک قابل مقایسه بود.
با توجه به نتایج مطالعه حاضر، محتوای رزمارینیک اسید در برگهای جمعیت S. verticillata جمعآوری شده از استان قزوین (88/0±53/41 میلیگرم بر گرم وزن خشک) تفاوت معنیداری را با مقادیر گزارش شده برای این اسید فنلی در دو زیرگونهی S. verticillata رویش یافته در ترکیه (89/0±7/28 و 67/1±1/24 میکروگرم بر میلیگرم وزن خشک) نشان داد (23).
بر طبق یافتههای این پژوهش، محتوای رزمارینیک اسید در برگ S. nemorosa (13/0±07/7 میلیگرم بر گرم وزن خشک) تفاوت معنیداری را با محتوای این اسید فنلی (69/2 میلیگرم بر گرم وزن خشک) در گزارش Coisin و همکاران (4) بر روی جمعیتی از این گونه در رومانی نشان داد.
در مجموع بین گونههای مورد مطالعه در این پژوهش،
S. verticillata با بیشترین محتوای رزمارینیک اسید در برگ (5/2 تا 8 برابر) و ریشه (بیش از دو برابر)، نسبت به سایر گونهها تفاوت معنیداری را نشان داد.
تعداد گزارشهای منتشر شده در مورد سالویانولیک اسیدها در گونههای مریمگلی اندک بوده و اغلب محدود به گونهی S. miltiorrhiza میباشد. در پژوهشی که در سال 2008 توسط یک تیم تحقیقاتی چینی صورت گرفت، محتوای 9 اسید فنلی درچند گونه مریمگلی موجود در چین سنجش شد (15). بر خلاف نتایج این گروه که موید عدم حضور سالویانولیک اسیدها در S. officinalis بود، حضور این ترکیبات فنلی در برگ و ریشه این گونه مریمگلی در پژوهش پیشرو تائید شد. همچنین براساس نتایج محققان فوق، S. bowleyana غنیترین گونه در بین گونههای مورد مطالعه از نظر محتوای سالویانولیک اسیدB ( مقدار52/82 میلیگرم بر گرم وزن خشک ریشه) معرفی شد. در حالیکه در بین گونههای مورد مطالعه در این پژوهش شاخصترین گونه از نظر محتوای این اسید فنلی، S. nemorosa (20/9±03/59 میلیگرم بر گرم وزن خشک برگ) بود. در فارماکوپههای دارویی چین (2005 و 2010)، محتوای سالویانولیک اسید B به عنوان نشانگر و شاخص برای تعیین کیفیت ریشه S. miltiorrhiza (Danshen) معرفی شده است و ریشههایی که محتوای این اسید فنلی در آنها کمتر از 3% وزن خشک نباشد، برای مصارف دارویی مناسب میباشند(5،10 و13).
براساس نتایج Min-Hui و همکاران (15) حضور سالویانولیک اسید A تنها محدود به ریشه
S. miltiorrhiza بود، همچنین براساس مشاهدات این محققان اسیدهای فنلی به طور عمده در ریشهی گونههای مریمگلی وجود داشتند. در صورتی که تمام گونههای مریمگلی مورد مطالعه در پژوهش حاضر واجد سالویانولیک اسید A بودند و بیشترین مقدار آن در ریشهی S. nemorosa(1/0±67/0 میلیگرم بر گرم وزن خشک) گزارش شد. بین محتوای سالویانولیک اسید A در برگ
S. officinalis (3 تا 4 برابر بیشتر) و ریشه
S. nemorosa (تقریبا 2 تا 9 برابر بیشتر) با مقادیر این اسید فنلی در سایر گونهها تفاوت معنیداری مشاهده شد. علاوه براین، برگ گونههای مریمگلی ایرانی نسبت به ریشهها از نظر محتوای اسیدهای فنلی غنیتر بودند.
همچنین ارتباط بین عوامل محیطی (ارتفاع از سطح دریا، میانگین دما، بارش و رطوبت سالیانه) مناطق جمعآوری گونههای مریمگلی و محتوای سه اسید فنلی در ریشه و برگ آنها مورد مطالعه قرار گرفت و همبستگی معنیداری بین تغییرات در محتوای آنها و این عوامل مشاهده نشد. لذا به نظر میرسد که تفاوتهای مشاهده شده بین میانگین محتوای اسیدهای فنلی در این پژوهش بیشتر ناشی از تفاوتهای ژنتیکی بین گونههای مورد مطالعه باشند.
نتیجهگیری
در پژوهش انجام شده حضورسالویانولیک اسیدهای A و Bو رزمارینیک اسید برای اولین بار در تعدادی از گونههای مریمگلی خودروی ایران تایید و مقادیر آنها مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد که برگها نسبت به ریشهها از این ترکیبات غنیتر بودند و در بین این سه اسید فنلی، سالویانولیک اسید B بیشترین مقدار را تشکیل میداد و رزمارینیک اسید و سالویانولیک اسید A در مراتب بعدی قرار میگرفتند. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد که محل اصلی سنتز و ذخیره سازی این اسیدهای فنلی در برگها باشد، چراکه برگ گونههای مورد مطالعه نسبت به اندام ریشه حاوی اسیدهای فنلی بیشتری بودند. اما برای اظهار نظر قطعی در این زمینه، نیاز به تحقیقات و مطالعات بیشتری میباشد. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که علاوه بر گونه دارویی S. officinalis، گونههای خودرویی چون S. verticillata و S. nemorosa، با توان بالای تولید و ذخیرهسازی اسیدهای فنلی رزمارینیک اسید و سالویانولیک اسیدهای A و B میتوانند به عنوان گونههای شاخص که قابلیت اهلی شدن در مقیاس صنعتی و مصارف دارویی را دارند، معرفی شوند.
درمجموع طبق نتایج حاصل از این پژوهش و با توجه به تعداد، تنوع و انتشار جمعیتهای مختلف گونههای خودروی مریمگلی در ایران، انجام تحقیقات بیشتر در زمینههای فیتوشیمی، بیوشیمی، فیزیولوژی، ژنتیک و مولکولی به منظور افزایش محتوای متابولیتهای دارویی و اهلی کردن این گیاهان، پیشنهاد میشود. همچنین، از آنجایی که کمیت و کیفیت متابولیتهای ثانوی از جمله ترکیبات فنلی در گیاهان میتواند تحت تاثیر عوامل درونی و محیطی از جمله ژنتیک، شرایط آب و هوایی و جغرافیایی زیستگاه قرار گیرد، بررسی جمعیتهای مختلف گونههای مریمگلی در مناطق مختلف به منظور دست یافتن به بهترین منابع طبیعی این ترکیبات، امری ضروری به نظر میرسد.
تشکر و قدردانی
نگارندگان این مقاله لازم می دانند تا مراتب قدردانی و سپاس خود را از کلیه مسئولین و همکاران محترم در دانشکده علوم پایه دانشگاه شاهد به جهت مساعدت و فراهم آوردن امکانات لازم برای انجام این پژوهش، اعلام دارند.