نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
2 کارشناس، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی کردستان
3 پژوهشگر، موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
4 هیات علمی، موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
چکیده
پراکنش مکانی گونه های درختی از مهمترین ویژگیهای ساختاری توده های جنگلی است که شناسایی آن در برنامه های پرورشی، احیایی و مدیریتی توده ها فوق العاده حائز اهمیت است. این پژوهش با هدف تعیین الگوی پراکنش مکانی درختان شاخه زاد بلوط در بخشی از جنگلهای ریخلان شهرستان مریوان در استان کردستان انجام شد. منطقة موردمطالعه الگویی از توده های بهره برداری شدة منطقه است که طی سالیان متمادی بهره برداریهای سنتی از درختان بلوط برای مقاصد مختلف انجام شده است. ابتدا سه قطعه نمونة مربعی شکل با مساحتهای یک، 0/75 و 0/5 هکتار و بشکل پلاتهای حلزونی (با مبدأ یکسان) در منطقة موردمطالعه پیاده شد. کلیة درختان شماره گذاری و مبدأ آنها و دو قطر بزرگ و کوچک تاج آنها بتفکیک گونه ثبت شد. الگوی مکانی درختان با استفاده از GPS با سیستم UTM و بروش فاصله- آزیموت برداشت شد و نوع الگو با استفاده از تابع K ریپلی بدست آمد. نتایج نشان داد که که گونة غالب منطقه برودار (Quercus brantii Lindl.) است و تراکم درختان در 111 اصله در هکتار بدست آمد. قطر متوسط تاج و متوسط سطح تاج درختان در قطعه نمونة یک هکتاری نیز بترتیب 5/6 متر و 28/2 مترمربع محاسبه شد. پس از تحلیل داده ها با نرم افزار PAST مشخص شد که الگوی پراکنش مکانی گونة برودار در تودة موردمطالعه کپه ای است و مناسبترین سطح قطعه نمونه برای بررسی الگوی مکانی، 0/75 هکتار می باشد که برایتوده های مشابه قابل توصیه است.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Spatial pattern of sprout-clumps of Brant`s oak (Quercus brantii Lindl.) in utilized forest stands of Marivan
نویسنده [English]
1 Assistant Professor, Research Institute of Forests & Rangelands
چکیده [English]
Determination of spatial pattern of trees in forest stands, as one of the most important characteristics of stand structure, is essential in tending, reclamation and management programs. This research was carried out in Rikhalan forest of Marivan, Kurdistan province, to identify the spatial pattern of sprout-clumps of oaks. Three quadratic plots with different areas of 0.5, 0.75 and one ha with same origin point were considered. All of trees were numbered and their origin as well as the smallest and largest crown diameters was measured. Coordinates of all trees were determined using azimuth-distance method and spatial point pattern was analyzed by Ripley's K-function. Based on results, the main species was Brant`s oak (Quercus brantii Lindl.) and the tree density was 111 per ha. The mean values of crown diameter and crown area were 5.6 m and 28.2 m2 in one ha plot, respectively. Analysis of data by PAST software showed that the spatial pattern of Brant`s oak was cluster type. Furthermore, the suitable plot size to study spatial pattern in the studied stand was 0.75 hectare which is recommended for similar stands.
کلیدواژهها [English]
پراکنش مکانی جستگروههای برودار (Quercus brantii Lindl.) در تودههای جنگلی بهرهبرداریشده مریوان
مهدی پورهاشمی1*، فرزاد منصوری2، پژمان پرهیزکار1، پریسا پناهی3 و مجید حسنی1
1 تهران، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، بخش تحقیقات جنگل
2 سنندج، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی کردستان
3 تهران، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، بخش تحقیقات گیاهشناسی
تاریخ دریافت: 17/1/93 تاریخ پذیرش: 16/5/93
چکیده
پراکنش مکانی گونههای درختی از مهمترین ویژگیهای ساختاری تودههای جنگلی است که شناسایی آن در برنامههای پرورشی، احیایی و مدیریتی تودهها فوقالعاده حائز اهمیت است. این پژوهش با هدف تعیین الگوی پراکنش مکانی درختان شاخهزاد بلوط در بخشی از جنگلهای ریخلان شهرستان مریوان در استان کردستان انجام شد. منطقه مورد مطالعه الگویی از تودههای بهرهبرداریشده منطقه است که طی سالیان متمادی بهرهبرداریهای سنتی از درختان بلوط برای مقاصد مختلف انجام شده است. ابتدا سه قطعهنمونه مربعیشکل با مساحتهای یک، 75/0 و 5/0 هکتار و بهشکل پلاتهای حلزونی (با مبدأ یکسان) در منطقه مورد مطالعه پیاده شد. کلیه درختان شمارهگذاری و مبدأ آنها و دو قطر بزرگ و کوچک تاج آنها بهتفکیک گونه ثبت شد. الگوی مکانی درختان با استفاده از GPS با سیستم UTM و بهروش فاصله- آزیموت برداشت شد و نوع الگو با استفاده از تابع K ریپلی بدست آمد. نتایج نشان داد که گونه غالب منطقه برودار (Quercus brantii Lindl.) است و تراکم درختان در 111 اصله در هکتار بدست آمد. قطر متوسط تاج و متوسط سطح تاج درختان در قطعهنمونه یک هکتاری نیز بهترتیب 6/5 متر و 2/28 مترمربع محاسبه شد. پس از تحلیل دادهها با نرمافزار PAST مشخص شد. الگوی پراکنش مکانی گونه برودار در توده مورد مطالعه کپهای است و مناسبترین سطح قطعهنمونه برای بررسی الگوی مکانی، 75/0 هکتار میباشد که برای تودههای مشابه قابل توصیه است.
واژههای کلیدی: الگوی پراکنش مکانی، برودار، جستگروه، مریوان.
* نویسنده مسئول، تلفن: 02144787280، پست الکترونیکی: Pourhashemi@rifr-ac.ir
مقدمه
نحوه پراکنش درختان در سطح افق ازجمله ویژگیهای شاخص ساختار تودههای جنگلی است (5، 20 و 27) که تحت عنوان الگوی پراکنش مکانی نیز نامیده میشود. آگاهی از الگوی پراکنش مکانی درختان جنگلی هم در طراحی الگوی مدیریتی مناسب برای حفاظت، پرورش و احیاء تودههای جنگلی نقش مؤثری دارد و هم برای درک روابط متقابل سایر موجودات زندهای که درختان بهعنوان زیستگاه آنها محسوب میشوند، دارای اهمیت ویژهایست (21).
بطور کلی گیاهان در هر منطقه جغرافیایی یا در هر رویشگاه به یکی از دو صورت تصادفی و غیرتصادفی پراکنده شدهاند. پراکنش غیرتصادفی نیز بنوبه خود به دو شکل یکنواخت و کپهای تقسیم میشود (5، 13، 24، 25 و 34). وقتی حضور یک فرد بر حضور فرد دیگر تأثیر زیادی نداشته باشد، پراکنش این افراد تصادفی است. الگوهای تصادفی در جمعیتهای موجودات زنده، به همگنی محیطی و یا به الگوهای رفتاری غیرانتخابی اشاره دارند (32). الگوهای غیرتصادفی تلویحاً بیانگر وجود برخی محدودیتها در جمعیت است (5). پراکنش یکنواخت از کنشهای متقابل منفی مثل رقابت برای غذا یا فضا بین افراد حاصل میشود (32). این نوع پراکنش معمولاً زمانی بوجود میآید که قلمرو افراد معین بوده و این محدودیتها برابر و یکسان باشند. همچنین الگوی کپهای بیان میکند که افراد در قسمتهای مساعدتر رویشگاه جمع شدهاند. این امر ممکن است بدلیل رفتار گروهی، ناهمگنی محیطی، روش تجدیدحیات و غیره باشد (32). بعبارت دیگر زمانی که حضور یک فرد در یک مکان به حضور دیگر افراد در آن مکان وابسته باشد، الگوی پراکنش، مجتمع یا کپهای است (17).
جنگلهای زاگرس با جنس غالب درختی بلوط و با وسعتی بالغ بر 6 میلیون هکتار (2) گستره وسیعی را در امتداد سلسله جبال زاگرس اشغال کردهاند. این جنگلها مدتهای مدیدی است که با دخالتهای شدید انسانی و وابستگی زیاد آنها روبرو بوده و ساختار آنها تحت تأثیر این فعالیتها قرار گرفته است (6). در زاگرس شمالی بهویژه شهرستانهای بانه، سردشت و مریوان، وابستگی اقتصادی- اجتماعی روستاییان به جنگل بسیار زیاد بوده و این وابستگی باعث ایجاد تغییرات عمدهای در ساختار و شکل طبیعی این جنگلها شده است (8 و 14)، بهطوریکه امروزه شکل عمومی این جنگلها در اغلب نقاط بصورت شاخهزاد کمقطر درآمده است. از مهمترین استفادههای رایج در این جنگلها میتوان دامداری، استفاده از شاخ و برگ درختان بلوط، جمعآوری بذر درختان بلوط و محصولات فرعی را نام برد. بدلیل وضعیت ویژهای که این منطقه دارد، وابستگی جنگلنشینان به دامداری و استفاده از برگ و سرشاخههای درختان بلوط در زاگرس شمالی بسیار بیشتر از سایر قسمتهای زاگرس است (16). با توجه به توضیحات فوق و همچنین ارزش و اهمیت شناسایی الگوی پراکنش مکانی گونهها بهعنوان یکی از عناصر اصلی ساختار تودههای جنگلی، در پژوهش پیشرو سعی شده است که در بخشی از جنگلهای بهرهبرداریشده زاگرس شمالی (جنگلهای مریوان)، الگوی پراکنش مکانی گونه برودار (Quercus brantii Lindl.) بررسی شود. مقایسه نتایج این پژوهش با نتایج بدستآمده از مناطق کمتردخالتشده میتواند نقش احتمالی دخالتهای مختلف انسانی را در تغییر الگوی پراکنش مکانی گونهها نمایان کند. همچنین بررسی الگوی پراکنش مکانی برودار در سطوح مختلف، بخوبی تغییرات الگو را نشان خواهد داد.
پیشینه پژوهشهای انجامشده با موضوع تعیین الگوی پراکنش مکانی درختان در جنگلهای زاگرس به دهه اخیر برمیگردد که به تعدادی از آنها اشاره میشود. در جنگلهای قامیشله مریوان با هدف تحلیل الگوی پراکنش مکانی درختان جنگلی با استفاده از روش قطعهنمونه با مساحت ثابت، مشخص شد که الگوی پراکنش مکانی گونههای مختلف بلوط شامل ویول (Quercus libani)، مازودار (Q. infectoria) و برودار کپهای است (4). در پژوهشی در جنگلهای بلوط سروک در استان کهگیلویه و بویراحمد در نزدیکی شهر یاسوج که با هدف بررسی کارایی عکسهای هوایی در تعیین الگوی پراکنش مکانی درختان جنگلی انجام شد، مشخص شد که الگوی پراکنش مکانی درختان برودار با استفاده از شاخص c، یکنواخت است (10). در پژوهشی دیگر در همین منطقه، با آماربرداری صددرصد درختان برودار در یک مساحت 30 هکتاری و با استفاده از شاخص نزدیکترین همسایه، الگوی پراکنش درختان برودار بصورت پراکنده بدست آمد (22). الگوی پراکنش مکانی گونه برودار در دو منطقه سرخهدیزه کرمانشاه (8) و باینگان کرمانشاه (9) نیز بصورت کپهای برآورد شد. همچنین روشهای تعیین الگوی مکانی مطلق درختان شامل سه گروه کوادرات، نزدیکترین همسایه و تابع k و مشتقات آن (توابع L و g) در 45 هکتار از جنگل تحقیقاتی بنه فیروزآباد در استان فارس مورد مقایسه قرار گرفت که براساس نتایج آن، الگوی پراکنش مکانی درختان بنه کپهای محاسبه شد (11). در پژوهشی دیگر در همین منطقه به بررسی کارایی شاخصهای فاصلهای و تراکمی برای برآورد الگوی مکانی درختان بنه پرداخته شد و مشخص شد که درمجموع شاخصهای تراکمی (مانند خوشهبندی، گرین، پراکنش موریسیتا، کیسی و لکسیس) بمراتب دقیقتر از شاخصهای فاصلهای (مانند جانسون و زایمر، هاپکینز، پایلو، مربع تی و هولگیت) هستند (12).
در منابع خارجی نیز به موضوع الگوی پراکنش مکانی درختان جنگلی توجه خاصی شده است که برخی از آنها مربوط به تودههای شاخهزاد بهویژه گونههای بلوط هستند. بهعنوان مثال با تهیه نقشه مکانی دو گونه بلوط Q. fagina و Q. suber در جنگلهای جنوبغربی پرتغال، الگوی پراکنش این دو گونه کپهای محاسبه شد (28). در جنگلهای شاخهزاد بلوط شمالغرب اسپانیا با گونه غالب
Q. robur که شدتهای مختلفی از دخالتهای انسانی در آنها انجام شده بود نیز با استفاده از تابع K ریپلی، نوع الگو کپهای بدست آمد (33). در پژوهشی دیگر، نوسانهای الگوی پراکنش مکانی Q. liaotungensis در رشتهکوههای Donglin کشور چین و در یک دامنه ارتفاعی 1000 تا 1800 متری بررسی شد (36). الگوی پراکنش مکانی
Q. variabilis در ذخیرهگاه جنگلی Baotianman کشور چین در 4 مرحله رویشی مختلف نیز بصورت کپهای بدست آمد (35).
شکل 1- موقعیت منطقه مورد مطالعه در کشور، استان کردستان و شهرستان مریوان
مواد و روشها
مشخصات جغرافیایی و آبوهوایی منطقه مورد مطالعه: منطقه مورد مطالعه در مجاورت نهالستان ریخلان در 5 کیلومتری شهرستان مریوان و در استان کردستان واقع شده است (شکل 1). این محدوده در سامان عرفی ولهژیر قرار دارد و از سمت جنوب به سامان ویسه، از شرق به جاده مریوان- سنندج، از شمال و شمالغرب به سامان عرفی کلکهجان و از غرب به سامان ویسه و قسمتی از سامان کلکهجان محدود است (14). ارتفاع منطقه از سطح دریا نیز 1380 متر میباشد. با استناد به دادههای آبوهوایی 19 ساله (1371 تا 1389) ایستگاه هواشناسی سینوپتیک شهرستان مریوان، متوسط بارش سالانه 909 میلیمتر، متوسط دما 5/12 درجه سانتیگراد و میانگین تعداد روزهای یخبندان نیز 100 روز در سال است (3).
روش تحقیق: ابتدا یک قطعهنمونه مربعیشکل نیمهکتاری (با اضلاع 7/70 متر) در منطقه مورد مطالعه در نظر گرفته شد و مرز آن بر روی زمین مشخص شد. سپس دو قطعهنمونه مربعیشکل دیگر بهترتیب با مساحتهای 75/0 هکتار (اضلاع 6/86 متر) و یک هکتار (اضلاع 100 متر) با مبدأ یکسان با قطعهنمونه نیم هکتاری (بهشکل پلاتهای حلزونی) نیز مشخص شد (شکل 2) تا روند تغییرات الگوی مکانی با توجه به سطح قطعهنمونه نیز بررسی شود.
شکل 2- قطعهنمونههای حلزونی برداشتشده با مساحتهای مختلف
در تمام قطعاتنمونه، گونه، مبدأ (دانهزاد یا شاخهزاد) و دو قطر کوچک و بزرگ تاج کلیه درختان (آماربرداری صددرصد) اندازهگیری شد. با استفاده از دو قطر اندازهگیریشده تاج درختان، سطح تاج محاسبه شد. در جنگلگردشیهای اولیه مشخص شد که اکثر درختان در منطقه مورد مطالعه شاخهزاد (جستگروه) هستند و هر پایه از تعداد متفاوتی جستهای نوجوان و جوان تشکیل شده است. درنتیجه بنظر رسید اگر در ترسیم نقشه وزندهیشده پراکنش مکانی درختان، بجای متغیر قطر برابر سینه از متغیر قطر متوسط تاج درختان استفاده شود، نتایج ارائهشده سودمندتر خواهند بود. افزون بر اینکه در تودههای مشابه تحقیق پیشرو، بدلیل پررنگبودن نقش حفاظتی تاج، متغیرهای تاج نسبت به متغیرهای تنه، شرایط توده را بهتر نشان خواهند داد. با توجه به توضیحات فوق، کلیه درختان براساس متغیر قطر متوسط تاج وزندهی شدند و نقشه پراکنش آنها ترسیم شد.
برای تعیین الگوی پراکنش مکانی درختان، مختصات گوشه جنوبغربی قطعاتنمونه با GPS در سیستم مختصات UTM برداشت شد و برای این منظور از روش فاصله- آزیموت استفاده شد، به اینصورت که فاصله و آزیموت درخت اول نسبت به گوشه جنوبغربی قطعهنمونه (نقطه مبنا) با دستگاه VERTEX III و قطبنمای سونتو اندازهگیری شد و بعد با استفاده از روابط مثلثاتی به مختصات دکارتی (X,Y) تبدیل شد. پس از اضافه کردن این مختصات به مختصات نقطه مبنا، مختصات درخت اول مشخص شد. بهمین ترتیب فاصله و آزیموت هر درخت نسبت به درخت قبلی سنجیده و به مختصات UTM تبدیل شد. بهنگام ثبت مختصات درختان، شماره آنها نیز با رنگ بر روی تنه مشخص شد تا هم محل درختان مشخص باشد و هم درختی به اشتباه دوبار اندازهگیری نشود. برای تعیین الگوی مکانی درختان نیز از شاخص K ریپلی استفاده شد. تابع K ریپلی براساس تعداد نقاط (درخت) موجود در یک شعاع مشخص به بررسی الگوهای مکانی میپردازد. در این روش فواصل بین تمام جفت نقاط موجود در سطح مورد بررسی در نظر گرفته میشود (28). امروزه بجای تابع K از شکل اصلاحشده آن بنام تابع L استفاده میشود (17). در روش ریپلی برای آزمون معنیدار بودن تفاوت الگوی مشاهدهشده با الگوی تصادفی (فرض صفر)، حدود اعتماد با استفاده از آزمون مونتکارلو محاسبه و ترسیم میشود؛ بهطوریکه اگر تابع L در داخل این محدوده قرار گیرد، الگوی پراکنش تصادفی است، اما اگر تابع L بالاتر از این محدوده قرار گیرد، نشانه وجود الگوی خوشهای و اگر پایینتر از این محدوده واقع شود، نشاندهنده الگوی منظم است. برای محاسبه نوع الگو از نرمافزار PAST استفاده شد.
نتایج
اطلاعات کمی قطعاتنمونه (متغیرهای تراکم یا تعداد در هکتار، قطر متوسط تاج و سطح تاج) در جدولهای 1 و 2 ارائه شدهاند. درمجموع 111 درخت در قطعهنمونه یک هکتاری وجود داشت که حدود 95 درصد آنها گونه برودار بودند، درنتیجه تیپ جنگلی منطقه مورد مطالعه تیپ اصلی و خالص برودار است. با افزایش سطح قطعهنمونه از نیم هکتار تا یک هکتار، تراکم درختان روند نزولی داشت و از 144 اصله در هکتار به 11 اصله در هکتار رسید.
جدول 1- تراکم درختان در منطقه مورد مطالعه بتفکیک قطعهنمونه
سطح قطعهنمونه (هکتار) |
متغیر |
گونه |
مجموع |
||
برودار |
مازودار |
زالزالک |
|||
5/0 |
تعداد در قطعهنمونه |
70 |
2 |
--- |
72 |
تعداد در هکتار |
140 |
4 |
--- |
144 |
|
درصد |
2/97 |
8/2 |
--- |
100 |
|
75/0 |
تعداد در قطعهنمونه |
97 |
3 |
2 |
102 |
تعداد در هکتار |
3/129 |
3/5 |
7/2 |
3/137 |
|
درصد |
2/94 |
9/3 |
9/1 |
100 |
|
1 |
تعداد در هکتار |
105 |
4 |
2 |
111 |
درصد |
6/94 |
6/3 |
8/1 |
100 |
جدول 2- آمارههای توصیفی متغیرهای قطر متوسط تاج و سطح تاج درختان بتفکیک قطعهنمونه
متغیر |
آماره |
سطح قطعهنمونه (هکتار) |
||
5/0 |
75/0 |
1 |
||
قطر متوسط تاج (متر) |
کمینه |
5/1 |
5/1 |
5/1 |
انحرافمعیار± میانگین |
2/2±7/5 |
1/2±6/5 |
2/2±6/5 |
|
بیشینه |
11 |
11 |
11 |
|
سطح تاج (مترمربع) |
کمینه |
77/1 |
77/1 |
77/1 |
انحرافمعیار± میانگین |
4/20±29 |
9/19±4/28 |
2/20±2/28 |
|
بیشینه |
95 |
95 |
95 |
شکل 3- وضعیت پراکنش درختان در قطعهنمونه یک هکتاری براساس متغیر قطر متوسط تاج
از نظر مبدأ، تمام درختان برودار و مازودار شاخهزاد بودند و فقط 2 پایه زالزالک موجود در قطعهنمونه، منشأ دانهزاد داشتند. نکته مهم اینکه دو درخت زالزالک مورد اشاره در قطعهنمونه نیم هکتاری وجود نداشتند و با افزایش سطح قطعهنمونه به 75/0 هکتار مشاهده شدند. دامنه تغییرات متغیر قطر متوسط تاج 5/9 متر بدست آمد که کمترین مقدار آن (5/1 متر) مربوط به یک پایه زالزالک و همچنین دو جستگروه برودار بود. سه درخت مذکور کمترین مقدار سطح تاج (77/1 مترمربع) را داشتند. دامنه تغییرات متغیر سطح تاج نیز حدود 93 مترمربع بدست آمد (جدول 2).
همانطور که قبلاً ذکر شد، بمنظور گویاترشدن نحوه پراکنش مکانی درختان، ضمن ترسیم نقشه پراکنش درختان، از متغیر قطر متوسط تاج نیز برای وزندهی درختان استفاده شد. با توجه به دامنه اندازهگیریشده برای این متغیر در توده مورد مطالعه (5/1 تا 11 متر)، دامنه مذکور به 4 طبقه شامل صفر تا 75/1، 76/1 تا 7/4، 71/4 تا 15/7 و 16/7 تا 11 متر طبقهبندی شد. شکل 3 وضعیت پراکنش درختان را در قطعهنمونه یک هکتاری بتفکیک طبقههای قطر متوسط تاج نشان میدهد.
نتایج تابع L برای تعیین الگوی پراکنش درختان بتفکیک قطعاتنمونه در شکلهای 4 تا 6 ارائه شده است. براساس شکل 4، در قطعهنمونه نیم هکتاری الگوی پراکنش درختان تا فاصله 4 متر تصادفی (بدلیل قرار گرفتن تابع L بین حدود مونتکارلو) و پس از آن تا فاصله 24 متری کپهای (با توجه به قرار گرفتن تابع L بالاتر از حدود مونتکارلو) است، اما پس از آن تا فاصله 32 متری مجدداً از الگوی تصادفی پیروی میکند. در قطعهنمونه 75/0 هکتاری نیز نوع الگو تا فاصله 4 متر تصادفی است، اما پس از آن کپهای میشود (شکل 5). تغییرات نوع الگو در قطعهنمونه یک هکتاری نیز کاملاً با قطعهنمونه 75/0 هکتاری مشابهت دارد (شکل 6). بعبارت دیگر روند تغییرات نوع الگو در قطعهنمونه 75/0 هکتاری با قطعهنمونه یک هکتاری تقریباً یکسان است. با این نتیجه بنظر میرسد در تودههای مشابه تحقیق پیشرو بتوان با آماربرداری صددرصد درختان در یک قطعهنمونه مربعیشکل 75/0 هکتاری به الگوی پراکنش مکانی واقعی توده دست یافت.
شکل 4- نمودار تابع L (خط مشکی) و حدود مونتکارلو (خط قرمز) در قطعهنمونه نیم هکتاری
شکل 5- نمودار تابع L (خط مشکی) و حدود مونتکارلو (خط قرمز) در قطعهنمونه 75/0 هکتاری
شکل 6- نمودار تابع L (خط مشکی) و حدود مونتکارلو (خط قرمز) در قطعهنمونه یک هکتاری
بحث
در منطقه مورد مطالعه، درختان بلوط (با گونه غالب برودار) مدتهاست در یک برداشت سنتی تحت عنوان گلازنی یا سرشاخهزنی مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند و بصورت شاخهزاد روی زمین (کنده) مدیریت میشوند. این نوع برداشت در گستره قابلملاحظهای از جنگلهای مریوان قابل مشاهده است، بنابراین توده منتخب میتواند الگوی خوبی از جنگلهای منطقه باشد. در این نوع برداشت معمولاً فرصت رویش ارتفاعی از درخت گرفته شده تا مدیریت آن (سرشاخهزنی) با سهولت بیشتری انجام شود. قطع مکرر درختان بلوط طی سالیان متمادی و جستدهی متعدد آنها باعث شده است که سیمای کنونی این تودهها بصورت جستگروههای همسال باشد و اکثر جستها در طبقات قطری پایین پراکنش داشته باشند. ازآنجائیکه کنده درختان بلوط پس از چندسال پوسیده شده و قابلیت جستدهی خود را از دست میدهد، این امکان وجود دارد که بدلیل عدم جایگزینی جست مناسب بجای کنده پیر، تراکم توده (تعداد در هکتار) بمرور زمان کاهش یابد. بنابراین فضاهای خالی داخل توده افزایش یافته و بنظر میرسد الگوی پراکنش مکانی درختان بلوط در تودههای بهرهبرداریشده میتواند کمی از حالت طبیعی آن فاصله بگیرد که میزان این تغییر بستگی به شدت دخالتهای انسانی دارد.
نتایج پژوهش پیشرو نشان داد که در هر سه سطح مختلف قطعهنمونههای مورد بررسی (5/0، 75/0 و یک هکتار) الگوی پراکنش مکانی درختان برودار کپهای است. در پژوهشهای داخلی در مورد گونههای مختلف بلوط منطقه قامیشله مریوان شامل برودار، مازودار و ویول، همچنین در مورد گونه برودار در جنگلهای سروک یاسوج و دو منطقه سرخهدیزه و باینگان کرمانشاه نتایج مشابهی بدست آمده است (4، 8، 9 و 22). علاوهبراین در منابع خارجی نیز الگوی پراکنش کپهای برای گونههای مختلف بلوط
گزارش شده است (28، 33 و 35).
همانطور که پیشتر اشاره شد، عوامل ایجادکننده الگوی پراکندگی گیاهان ممکن است ناشی از ویژگیهای گیاه یا عوامل محیطی و یا ناشی از هردو باشد. چندین فرضیه برای شکلگیری الگوی پراکنش مکانی پیشنهاد شده است. در مناطق با شرایط محیطی یکنواخت برای استقرار و رشد گیاهان (چه شرایط مناسب باشد چه نامناسب)، الگوی پراکنش تصادفی خواهد شد. بنابراین گونهها با الگوی پراکنش تصادفی تمایل به نگهداشتن سازگاری فیزیولوژیکی دارند. حضور الگوهای غیرتصادفی در توزیع مکانی ارگانیسمها یک روال عمومی است، به استثناء اکوسیستمهای غیرطبیعی و اکوسیستمهایی که تحت دخالت و فعالیتهای انسان هستند (31). الگوی پراکنش کپهای میتواند ناشی از برتری رقابتی در رویشگاههای کوچک، آشوبهای داخل اکوسیستم و یا محدودیتهای گسترش و انتشار گیاهان باشد. گونههایی که الگوی پراکنش کپهای دارند در مقایسه با گونههای با الگوی پراکنش تصادفی، قدرت رقابتی بیشتری دارند (26). بنظر میرسد تنوع بسیار کم گونهای در توده مورد مطالعه می تواند یکی از دلایل ایجاد الگوی کپهای برای گونه برودار باشد.
از سوی دیگر در منابع مختلفی اشاره شده است که الگوی پراکنش مکانی گونههایی که به روش دانهزاد تجدیدحیات میکنند، در ارتباط مستقیم با الگوی پراکنش بذر است (29). با توجه به اینکه بذر بلوطها درشت و سنگین است و عمده بذر آنها به زیر تاج درخت میریزد، ایجاد الگوی کپهای برای درختان بلوط دور از انتظار نیست و بنظر می رسد نقش این فاکتور در نوع الگوی بوجودآمده بسیار مهمتر از سایر فاکتورها باشد. هرچند درختان برودار مورد مطالعه در این پژوهش مدتهاست مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند، اما الگوی اولیه آنها قطعاً متأثر از نوع بذر بوده است. Mou و همکاران (1993) نیز اشاره کردهاند که در گونههایی که فرم زادآوری غالب آنها بصورت غیرجنسی (مثلاً از قبیل ریشهجوش و پاجوش) است، الگوهای مستقرشده تا حد زیادی تحت تأثیر الگوی ایجادشده ابتدایی است. البته لازم بذکر است که در مورد گونههایی که زادآوری آنها توسط ترکیبی از روشهای جنسی و غیرجنسی انجام میگیرد، الگوی پراکنش مکانی تا حد زیادی توسط ویژگیهای خود درخت (سرشت درخت) و عوامل محیطی مختلف زنده و غیرزنده موجود شکل می گیرد (23).
در بخش دیگری از پژوهش پیشرو تغییرات نوع الگوی پراکنش مکانی درختان برودار در ارتباط با افزایش سطح قطعهنمونه بررسی شد و مشخص شد که در هر سه قطعهنمونه 5/0، 75/0 و یک هکتاری، الگوی مکانی مشابه (کپهای) است. ازآنجائیکه در سطوح کمتر از 5/0 هکتار تعداد کافی درخت برای انجام تحلیلهای مرتبط با الگوی مکانی وجود نداشت (در سطح 25/0 هکتار کمتر از 20 اصله درخت وجود داشت)، طبعاً امکان درنظرگرفتن قطعاتنمونه با مساحت کمتر از 5/0 هکتار ممکن نبود. البته در تنها پژوهشی که در داخل کشور به بررسی روند تغییرات الگوی پراکنش مکانی گونه برودار در جنگلهای زاگرس پرداخته است، مشخص شد که نوع الگوی کپهای و سطح مناسب قطعهنمونه برای بررسی الگوی مکانی 5/0 هکتار است (1). یکی از مناطق مورد مطالعه در پژوهش اشارهشده در مجاورت جنگل ریخلان قرار دارد، با این تفاوت که در قبرستان (توده کمتردخالتشده) واقع شده است. با این توضیح در تفسیر نتایج باید این نکته را درنظر داشت که در تودههای موجود در قبرستانهای زاگرس شمالی بدلیل مقدس بودن، میزان تخریبهای انسانی کمتر از تودههای دیگر است. در توده مذکور اکثر درختان برودار شاخهزاد میانسال و کهن و تکتنه گزارش شدهاند. در پژوهش پیشرو بنظر میرسد سطح 75/0 هکتار برای بررسی الگوی مکانی تودههای برودار بهرهبرداریشده مناسب باشد و با توجه به مشابهت نتایج این سطح با سطح یک هکتاری، پیشنهاد میشود در مطالعات آینده و در مناطق مشابه از قطعهنمونه 75/0 هکتاری استفاده شود.
در پایان پیشنهاد میشود در صورت امکان در تودههای مشابه موجود در سایر نقاط زاگرس مطالعات تکمیلی انجام شود تا بتوان به قطعیت در مورد الگوی مکانی درختان برودار و روند تغییرات آن اظهارنظر نمود. همچنین پژوهشهای دیگری در مورد سایر گونههای بلوط (مازودار و ویول) نیز انجام شده و نتایج مقایسه شوند. با توجه به اینکه هم اندازه بذر گونههای مذکور با گونه برودار متفاوت بوده و هم شدت و نوع بهرهبرداریها از آنها متفاوت است، بنابراین نتایج بدستآمده اطلاعات مقایسهای باارزشی را فراهم خواهند نمود. ازاینرو انجام مطالعات مشابه در مناطق کمتردخالتشده (مانند تودههای موجود در قبرستانها و یا مناطق دور از دسترس) نیز بهعنوان مطالعات تکمیلی و آگاهی از الگوی پراکنش مکانی واقعی گونههای مختلف بلوط ضروریست.
سپاسگزاری
این تحقیق با استفاده از اعتبارات و امکانات مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور و همچنین همکاری مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان کردستان انجام شده است، بدینوسیله از مسئولان ذیربط سپاسگزاری میشود. همچنین در برداشتهای زمینی این پژوهش آقایان مسعود بیضایینژاد، عبدالله محمدی و محمد نظری همکاری داشتند که از همگی آنان قدردانی میشود.